لغات تخصصی سیاسی 3




The sequencing of content in a broadcast is called a schedule. As with all technological endeavours, a number of technical terms and slang have developed. A list of these terms can be found at List of broadcasting terms. Television and radio programs are distributed through radio broadcasting or cable, often both simultaneously. By coding signals and having a cable converter box with decoding equipment in homes, the latter also enables subscription-based channels, pay-tv and pay-per-view services.

| در صورت استفاده از این بمب نظم آرایشی نیروهای دشمن از هم گسیخته شده و سربازان دشمن به دلیل تحریك جنسی فوق العاده با … | |
|
بمب جنسی نیز یكی دیگر از سلاح های ممنوعه ای است كه گزارش ها و اطلاعاتی درباره تحقیقات پنتاگون در زمینه ساخت آن به بیرون درز كرده است. بر اساس این گزارش ها پیشنهاد ساخت این بمب از سوی پژوهشکده اوهایوی نیروی هوایی آمریكا ارایه شده است. گفته می شود این بمب حاوی مواد شیمیایی تحریککننده نیروی جنسی سربازان دشمن میباشد. در صورت استفاده از این بمب نظم آرایشی نیروهای دشمن از هم گسیخته شده و سربازان دشمن به دلیل تحریك جنسی فوق العاده با همرزمان شان مشغول رابطه جنسی می شوند! در سال ۲۰۰۵ میلادی، شبکه بیبیسی بریتانیا برای نخستین بار گزارشی از تحقیقات راجع به ساخت این بمب ارایه داد ، اما همان گونه كه در دیگر سلاح های ممنوعه و مخفی نیز وجود دارد ، ساخت این بمب نیز تا كنون از سوی هیچ مرجع رسمی تایید نشده است. … و ای کاش انسان به جای ساخت سلاح های عجیب و غریب ، درخت دوستی می نشاند. |
|
|
تصویر افلاطونی چیست؟ بطور خلاصه می توان گفت تصویر افلاطونی عبارت است از ایجاد شکاف و تمایز میان امر محسوس و امر معقول. این تمایز به یک معنا تمایز میان ذهن و عین نیز هست. تصویر افلاطونی ما را به دست شستن از محسوسات و روی آوردن به معقولات فرا می خواند. این تصویر، بن انگاره ای(postulate) را نیز همواره به همراه دارد: همه ی چیزها ذاتی دارند که معرف حقیقت آنها است. بر اساس تصویر افلاطونی می آموزیم که این ذاتِ حقیقی، در خود چیزها نیست(اشیاء می توانند بهره ای از آن برده باشند). این ذات در جهانی است تحت عنوان جهان ایده آل ها یا عالم مثل.
پس از این مقدمه، حال زمان طرح این پرسش است: چه کسی به ذات حقیقی چیزها دسترسی دارد؟ پاسخ: «فیلسوف». و اینگونه است که فیلسوف بدل به تافته ای جدابافته می شود. فیلسوفِ افلاطون کسی است که مالکِ تمامِ حقیقت است. تنها کافیست به خشونت نهفته در این تصویر اندکی فکر کنیم.
تمثیل غار، درکتاب جمهوری، با کیفیتی خیره کننده، تصویر افلاطونی را به نمایش می گذارد. در مرحله پایانی این تمثیل، خشونت نهفته و نهان به یکباره خود را آشکار می سازد: زندانیِ غار که اینک به دیدار خورشیدِ حقیقت نائل آمده به غار بازمی گردد تا زندانیان دیگر را که هنوز اسیر سایه هایند، "نجات" دهد. اما قضیه به اینجا ختم نمی شود: فیلسوف که اینک به کل حقیقت دسترسی یافته، سودای تشکیل حکومت را در سر می پروراند. زیرا، بهترین نوع حکومت، حکومتی است که حاکم آن فیلسوف باشد(فیلسوف- شاه). در این لحظه سرنوشت ساز، «قدرت» و «معرفت» به هم جوش می خورند؛ هرچه معرفتت بیشتر، قدرتت افزون تر(هرچه فیلسوف تر، شاه تر!). و مدتی نمی گذرد که خشونتِ نهان، اولین قدرت نمایی خود را به نمایش می گذارد: اخراج شاعران از زیبا-شهر.
این تنها گوشه ای از خشونت ناب نهفته در تصویر افلاطونی بود. رد این تصویر را می توانید در مسیر تاریخ به وضوح مشاهده کنید: از فرقه ها و گروه های کوچک گرفته تا سیستم های پیشرفته ایدئولوژیک اعم از مارکسیسم- لنینیسم و فاشیسم. به همین علت است که تصویر افلاطونی خطرناک از آب در می آید. لذا به نظر می رسد که هرگونه نقد ایدئولوژی باید ابتدا با نقد این تصویر آغاز شود؛ آن هم با پاسخ دادن به این پرسش: آیا حقیقت می تواند در مالکیت فرد، گروه، طبقه یا صنفی خاص باشد؟ هر پاسخی که می دهید به تبعاتش هم بیاندیشید.

| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مصونيت سازمانهاي بين المللي و صلاحيت ديوانهاي اداري آنها

مترجم: علی آقا حسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دانشگاه مفید قم
چكيده
سازمانهاي بين المللي اغلب در خصوص پروندههاي استخدامي از مصونيت برخوردارند. قرار بر اين است كه كارمندان به جاي اقامة دعوا نزد دادگاههاي مختلف ملّي، به كمك مكانيزمهاي شكايت داخلي سازمانها و در نهايت نزد ديوانهاي اداري تأسيس شده توسط سازمانها اقامة دعوا كنند. حوزة صلاحيت اين ديوانهاي اداري به طور وسيعي نوعي از اختلافات كارمندان را پوشش ميدهد كه به دليل مصونيت سازمانهاي بين المللي از فرايند رسيدگي حقوقي، از رسيدگي در دادگاههاي داخلي مستثنا شدهاند . با الهام از رويّة قضايي ديوان اروپايي حقوق بشر به خصوص رأي
Waite and Kennedy در سال 1999 كه مطابق با آن مصونيت قضايي سازمانهاي بينالمللي مبتني بر وجود «راههاي منطقي جايگزين[2]» به منظور حمايت موثر از حقوق كارمندان آنهاست، دادگاههاي ملي بيش از پيش به وجود و كفايت مكانيزمهاي جايگزين حل و فصل اختلافات توجه كردهاند. حتي برخي از آنها اينگونه نتيجه گرفتهاند كه عدم وجود حمايت حقوقي توسط ديوانهاي اداري يا عدم كفايت ميزان حمايت ارائه شده توسط مکانیزمهای داخلی توجیه کنندة سلب مصونیت از سازمانهاي بين المللي به منظور جلوگیری از استنکاف از احقاق حق كه به خلاف مقتضيات حقوق بشری است،ميباشد.I.
مقدمه1.
مسائل مربوط به مصونیت سازمانهای بینالمللی بویژه در خصوص اختلافات استخدامی بیشترین اهمیت را برای دیوانهای اداری دارد چرا که این دیوانها دقیقاً به منظور حل و فصل اختلاف بین سازمانهای بینالمللی و کارمندان آنها به روشي قابل پیش بینی و منسجم ایجاد شدهاند. به نظر میرسد اقامة دعوا در خصوص اختلافات کارمندان نزد دادگاههای ملّی و حتی شاید نزد دادگاههای دیگر کشورها، حقوق متحد الشکل استخدامی را در معرض خطر قرار میدهد و میتواند باعث اختلاف و پراکندگی میزان و سطح حمایت گردد. به عنوان یک امر ماهوی و شکلی، دادگاههای مختلف ملّی میتوانند برای کارکنان سازمانهای بینالمللی روشهای جبران خسارت، اقامة دعوا و انواع غرامت را مقرّر کنند. همچنین ممکن است دلایل مختلفی تقاضا کنند و حقوق شکلی متفاوتي را پیشنهاد کنند. مصونیت سازمان بین المللي استخدام کننده به منظور اجتناب از این مسائل است. همزمان، وجود یک مکانیزم جایگزین حل و فصل اختلافات استخدامی در قالب دیوانهای اداری بدين منظور است تا از تفسیر متحد الشکل و اجرای قوانین استخدامی داخلی سازمانهای بین المللی اطمینان حاصل شود.مناسبات حقوق بین الملل معاهدات و منشور ملل متحد

1. مقدمه
منشور به استناد ماده 5 کنوانسیون وین 1969 خود مشمول 1969 است اما معاهدات بعدی طبق آن مشمول 198۶ خواهد بود. (باید توجه داشت معاهداتی که موجد یک کمیته ناظر بر معاهده هستند مانند میثاقین یا معاهده زنان و کودکان، سازمان تلقی نمی شوند و لذا معاهدات این کمیته ها با کشورها نیز مشمول کنوانسیون 1969 می شود).
این کنوانسیون هنوز لازم الاجرا نشده است و طبق ماده 4 همین کنوانسیون اصل عطف بما سبق نشدن (non-retroactivity) جاری است.
کنوانسیون 1986 یک ماده بیش از کنوانسیون 1969 دارد و آن هم ماده 73 این کنوانسیون است که به رابطه این کنوانسیون و کنوانسیون 1969 اشاره دارد. طبق این ماده در یک معاهده ای که میان دو یا چند کشور و یک یا چند سازمان بین المللی منعقد گردیده است روابط میان کشورهای عضو کنوانسیون 1969 مشمول کنوانسیون 1969 است. به عبارت دیگر کنوانسیون 1986 فقط ناظر بر روابط میان کشورها و سازمانهای دولتی است (و یا میان کشورهای غیر عضو کنوانسیون 1969 و در عین حال عضو کنوانسیون 1986).
سؤالات کلی: آیا منشور واقعاً یک معاهده بین المللی است یا عملکرد آن نشان می دهد که ماهیتی ویژه دارد؟ تأثیر و تأثر منشور و حقوق معاهدات بین المللی تا چه میزان است؟ اگر برخی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد عضو کنوانسوین 1986 شوند و عده ای دیگر نشوند وضعیت معاهدات میان سازمان ملل متحد و کشورهای غیرعضو کنوانسیون 1986 چه می شود؟ ظاهراً در این موارد مشمول قواعد عرفی می شوند.
2. تأثیر منشور بر حقوق معاهدات بین المللی
الف. ماده 13 منشور
click on edama e matlabویکی لیکس و حقوق بین الملل
ویکی لیکس و حقوق بین الملل
سید یاسر ضیایی

ویکی لیکس تبدیل به پدیده شده است. پدیدهای که منادی تعریفی جدید از آزادی دسترسی به اطلاعات است. تا جایی که مجله تایم نام جولیان آسانگ مؤسس ویکی لیکس را به عنوان مردی که جهان را به هم ریخت یاد کرد. هرچند آسانگ به اتهامات اخلاقی بازداشت شده است و هرچند بمب دیجیتالی ویکی لیکس برای افشای اتوماتیک هزاران سند جدید و حساستر شماره معکوس خود را آغاز کرده است اما مباحث پیرامون ابعاد حقوقی این سایت باقی مانده است.
1. ويكي ليكس چيست؟: ويكي ليكس يك سازمان غيرانتفاعي است كه از سال 2007 با كمك داوطلبيني از سراسر دنيا با ارائه اطلاعات از منابعي امنيتي و غيرقابل افشاي اين سازمان به تبيين حقايق مي پردازد. اصول حاكم بر اين سازمان به نقل از سایت خود این سازمان عبارتاند از حمايت از آزادي بيان، فعاليت رسانه اي و حمايت از حق تمام مردم براي خلق تاريخي نوين كه منتج از اعلاميه جهاني حقوق بشر است. به طور مثال ماده 19 بيان مي دارد كه هركسي حق آزادي عقيده و ابراز آن را دارد كه اين حق شامل آزادي از مداخله و تأثيرگذاري بر اطلاعات و ايدههاي منتشره از سوي هر رسانهاي و صرف نظر از مرزهاست.
روشهاي دستيابي به اطلاعات از سوي ويكي ليكس به ادعاي خود اين سازمان، از طريق تكنولوژي حرفهاي و پنهان اطلاعاتي صورت ميپذيرد. در كنار اين روش، اطلاعات دريافتي از طريق پستهاي شخصي نيز مورد استفاده ويكي ليكس قرار ميگيرد با اين شرط كه اخبار به صورت امنيتي و حمايت شده تهيه شده باشند. ويكي ليكس همچون ساير رسانه ها از خروجي ساير رسانه ها نيز استفاده ميكند و اين بر عهده بازديدكنندگان است كه حقانيت يك گزارش را تأييد نمايند.
ويكي ليكس روشهاي دقيق و پيشرفته اي را براي سنجش واقعي بودن اسناد پيش مي گيرد مانند اعزام نيرو به مناطق جنگي براي مصاحبه با قربانيان يك حادثه. ويكي ليكس خبري را سانسور نميكند اما ممكن است اسنادي را با تأخير افشا كند و يا پس از مدتي اسناد را از سايت حذف نمايد. ويكي ليكس هدف خود را ايجاد شفافيت در جوامع انساني اعلام كرده كه موجب ارتقاي دموكراسي در دولتها، شركتها و سازمانها مي شود.
ويكي ليكس ادعا مي كند كه اين سازمان ارتباطي با سازمان هاي جاسوسي ندارد و اين اتهامي است كه از سوي سازمانهاي جاسوسي در ابتداي شروع به كار ويكي ليكس صورت گرفت. ويكي ليكس شامل گروهي از افراد مستقل اعم از روزنامه نگاران قانوني، برنامه نويسان، مهندسان اينترنت، رياضي دانان و غيره است.
ويكي ليكس برنده جايزه آزادی بیان 2008 (free expression prize) از مجموعه اقتصادي آزادي بيان و جايزه گزارش حقوق بشر 2009 از سازمان عفو بين الملل بوده است و در زمينه هاي جنگ، شكنجه، بازداشت، فساد دولتي و تجاري، نقض آزادي بيان، جاسوسي، مسائل محيط زيستي، تكنولوژي سانسور و فيلتر اينترنت، سازمانهاي مذهبي و فرقه اي، سوء استفاده و خشونت افشاسازي مي كند. بنا به نقل از خود ويكي ليكس، این سایت در مقابل حملات سياسي و حقوقي عليه اين سازمان مقاومت نموده است. ويكي ليكس از حقوقدانان مختلفي در جهان براي حفاظت از منافع اين سازمان بهره مي برد.
2. جنگ اطلاعاتي: در حالي كه مفهوم فضاي سايبر نسبتاً تعريف شده و مشخص است اما تعريف مشخصي از جنگ سايبري يا اطلاعاتي وجود ندارد. وزارت دفاع امريكا «عمليات سايبري» را اينگونه تعريف كرده است: استفاده از ظرفيت هاي سايبري در زماني كه هدف اصلي دستيابي به اهداف نظامي يا اثرگذاري در فضاي سايبر است. اين وزارتخانه «حمله اينترنتي كامپيوتري» را اينگونه تعريف مي كند: اقدامي صورت گرفته از طريق شبكههاي رايانهاي براي اختلال، انكار، تقبيح يا تخريب اطلاعات مستقر در كامپيوترها يا اينترنت يا عليه خود كامپيوتر يا اينترنت. صرف نظر از نوع جنگ، اصولي بر مخاصمات حاكم است كه عبارتند از اصل ضرورت نظامي، تمايز، تناسب، عدم رنج بيهوده، منع خيانت و بي طرفي. اين اصول در جنگ اطلاعاتي نيز حاكم هستند. مقررات اتحاديه مخابرات نيز در خصوص جنگ اطلاعاتي واجد احكامي است. به طور مثال اين اتحاديه مداخله در برنامه هاي پخش شده از يك كشور از سوي يك كشور ديگر را ممنوع مي كند.
باید توجه داشت که ویکی لیکس حتی در موسعترین تفسیر از جنگ اطلاعاتی نمی تواند مشمول این مفهوم شود چرا که جنگ اطلاعاتی یا سایبری زمانی جنگ است که یک کشور متوسل به آن شده باشد و یا بازیگری غیردولتی باشد که اقدامش قابل انتساب به دولت باشد در حالی که ویکی لیکس علیالظاهر به کشوری منتسب نیست. هرچند قاضی هگینز در قضیه دیوار حائل معتقد بود که چون مفهوم دفاع مشروع مذکور در ماده 51 منشور صحبت از دولت قربانی به میان آورده است و نه دولت متجاوز لذا آنچه در دفاع مشروع اهمیت دارد دولت بودن قربانی است و نه دولت بودن متجاوز. حتی با پذیرش این استدلال این فرمول در دفاع مشروع قابل اعمال است و نه در انتساب جرم تجاوز به یک بازیگر غیردولتی. لذا نمیتوان ویکی لیکس را که حتی به عنوان یک شرکت در هیچ کشوری به ثبت نرسیده است و تنها متشکل از افراد حقیقی مختلف است را مرتکب جنایت بیالمللی تجاوز قلمداد نماییم.
طبق بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد تهديد يا توسل به زور عليه تماميت و استقلال سياسي كشورها از سوي دولتها ممنوع است. اما در خصوص تهديد يا توسل به زور از سوي سايتهاي اينترنتي دو مشكل پيشرو وجود دارد: اول اينكه آيا توسل به زور لازم است فيزيكي باشد يا توسل به زور غيرنظامي نيز مشمول ممنوعيت اين بند مي شود. هرچند رويكرد غالب در تفسير اين بند مبتني بر توسل به زور نظامي است (چنانچه در قطعنامه تعريف تجاوز مجمع عمومي 3314 چنين آمده است) اما موضع انفرادي برخي كشورها مؤيد تفسيري موسعتر است؛ مانند موضع جمهوري اسلامي ايران كه در سال 1953 با ارائهي نامهاي به سازمان ملل اعلام نمود كه هرگونه اقدامي كه با هدف حمله نظامي يا براي به خطر انداختن استقلال كشور صورت گيرد «تجاوز» تلقي خواهد نمود. مشكل ديگر اين است كه اين بند صحبت از كشور عضو مي كند در حالي كه در فضاي سايبر با بازيگران غيردولتي رو به رو هستيم. باید توجه داشت که اوصاف تجاوز به معنای خاص که مورد پذیرش جامعه بینالمللی قرار گرفته است در قضیه ویکی لیکس قابل اعمال نیست.
3. جاسوسي اينترنتي: جاسوسي اينترنتي به اقدامي گفته ميشود كه از طريق آن اطلاعات امنيتي بدون اجازه از دارنده اطلاعات اخذ ميشود اعم از اطلاعات شخصي، حساس، اختصاصي و اطلاعات طبقه بندي شده متعلق به افراد، رايانهها، رقبا، گروهها و دولتها براي منافع شخصي، اقتصادي، سياسي يا نظامي دشمنان با استفاده از روشهاي غيرقانوني اينترنتي مانند هك كردن و ترفندهاي نرم افزاري شامل اسبهاي تروجان و اسپاي وير (spyware). اين مسئله مي تواند از طريق رايانه هاي شخصي از فاصله اي دور و از سوي هكران حرفه اي صورت پذيرد.
هرچند جاسوسي در حقوق بين الملل منع نشده است اما اقدام به جاسوسي ممكن است مشمول اصل منع مداخله در امور داخلي كشورها شود. اين ممنوعيت چند استثنا دارد. به طور مثال در زماني كه اين عمل در چارچوب عمل متقابل صورت گيرد و يا در راستاي احقاق قواعد آمره مانند حق تعيين سرنوشت مردم يك كشور صورت گيرد قانوني خواهد بود. جاسوسي همچنين در زمان جنگ و صلح متفاوت است. در حالي كه جاسوسي در زمان جنگ جاسوس را تبديل به يك مبارز ميكند كه در صورت دستگيري از امتيازات اسير برخوردار مي شود (مانند منع اعدام)، جاسوسي در زمان صلح اقدامي عليه امنيت ملي تلقي ميشود كه ممكن است به حكم اعدام نيز منجر شود. توماس وينگ فيلد معتقد است كه كنوانسيون روابط ديپلماتيك وين جاسوسي در روابط ميان دولتها در زمان صلح را به رسميت شناخته است.
اعمال قواعد مربوط به جاسوسي در فضاي سايبر مورد بحث زيادي قرار گرفته است. جاسوسي از سوي بازيگران غيردولتي مانند سايتهاي اينترنتي در صورتي كه با اطلاع دولت ميزبان صورت گيرد مي تواند موجبات طرح مسئوليت بين المللي دولت حامي را مطرح نمايد. دو مورد شناخته شده از جاسوسي دولتی در فضاي سايبر عبارتند از مارپيچ شب مهتابي و باران تيتان. بايد توجه داشت كه جاسوسي اينترنتي متفاوت از جنگ اطلاعاتي است و در حوزه مخاصمه قرار نمي گيرد.
ويكي ليكس براي دستيابي به اهداف خود مجبور به جاسوسي اينترنتي مي شود و با انتشار برخي اسناد مرتكب مداخله در امور داخلي كشورها مي شود. مدارك جديد اين سايت ادعا ميكنند نيروي قدس سپاه پاسداران همراه با حزبالله لبنان، شبهنظاميان شيعه عراقي را در اردوگاهي در نزديكي قم آموزش ميدادند كه برخي مقامهاي عراقي و همينطور سربازان آمريكايي را گروگان گرفته يا به قتل برسانند. ويكي ليكس همچنين در اين اسناد ادعا كرده كه 3 آمريكايي كه سال گذشته در خاك ايران دستگير شدهاند در قسمتي از خاك عراق دستگير شده و به زور به خاك ايران منتقل شدهاند.
اين موارد از مورادي است كه برخي نياز به رسيدگي قضايي دارد (مانند موضوع بازداشت 3 آمريكايي) و برخي مبتني بر اسناد نامطمئن و شنيداري است. حتي با واقعي بودن اين اتهامات افشاي برخي از مسائلي كه در حوزه اسناد طبقه بندي شده دولت هستند از نظر قوانين ملي ممنوع است. لذا این اقدام از دو حالت خارج نیست: یا مبتنی بر اسنادی واقعی اما محرمانهاند که در این حالت ویکی لیکس متهم به جاسوسی میشود (البته مشروط بر اینکه رویه قضایی ایران جرائم سایبری کنترل شده از خارج از سرزمین را در حکم صلاحیت سرزمینی قرار دهد) و یا مبتنی بر اسنادی حقیقی نیست که در این حالت مداخله در امور داخلی قضایی و سیاسی ایران محقق شده است. با توجه به اينكه اصل عدم مداخله در امور داخلی مكمل اصل احترام به تماميت ارضي كشورهاست و اين اصل يكي از قواعد آمره است مي توان گفت كه مداخله در امور داخلي كشور براي تمام جامعه بين المللي اعم از بازیگران غیردولتی ممنوع است.
با این حال تمام این موانع حقوقی بر سر راه ویکی لیکس با این سنتز روبهروست که اقدام این سایت در راستای تحقق اصل آزادی اطلاعات شهروندان از اقدامات دولتهاست. این سؤال باقی میماند که در تعارض حق آزادی اطلاعات که ریشه در حقوق بشر دارد و اصل عدم مداخله و منع جاسوسی که ریشه در حقوق بینالملل حاکمیت محور دارد تقدم با کدام است؟
اهمیت پدیده ویکیلیکس در عصر جدید
اهمیت پدیده ویکیلیکس در عصر جدید
نویسنده: افسانه احدی
به نظر میرسد باید پدیده ویکیلیکس را در چهارچوب شرایط جدید جهانی مورد ارزیابی قرار دهیم، شرایطی که بعد از جنگ سرد، نظام بینالملل را تحت تأثیر قرار داده است. دگرگونیهای سیاسی و گسترش دولتهای دموکراتیک موجب شد تا حقوق فردی و شهروندی به شکل پررنگتری مطرح شود و خواستههای متعددی برای مشارکت هر چه بیشتر افراد در روندهای سیاسی، شکل بگیرد. از جمله این خواستهها افزایش تقاضا برای شفافیت امور دیپلماتیک است. هر چند که دیپلماتها همچنان حریمها و محدودیتهایی را برای محرمانه ماندن مذاکرات و فعالیتهای دیپلماتیک قائل هستند، اما شرایط جدید بر دیپلماسی سنتی نیز سایه انداخته است. از طرف دیگر جهانی شدن و به ویژه پررنگ شدن فعالیتهای اقتصادی در برابر فعالیتهای سیاسی، توسعه بیشتری پیدا کرده است و در روند تدریجی خود به افزایش نقش بخش خصوصی و بازیگران غیردولتی انجامیده است؛ به گونهای که امروزه بازیگران غیردولتی از حوزه نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری نسبت به بازیگران دولتی برخوردار شدهاند. در این رابطه همچنین باید به گسترش فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی و توانمندی افراد در برخورداری از آنها نیز توجه کرد؛ چرا که این امر خود به تقویت جریانهای فراملی و بینالمللی شدن هنجارها کمک کرده است و باعث شده امروزه با پدیدههایی همچون جامعه مدنی جهانی روبه رو باشیم.
در چنین شرایطی افراد قادرند به کمک تکنولوژیهای ارتباطی، بیش از پیش تأثیرگذار باشند. در واقع رشد تکنولوژی ارتباطی و به ویژه اینترنت، باعث قدرت گرفتن افراد در صحنه بینالملل شده است. اگر در نظر بگیریم که دانستن قدرت است، پس فردی که بتواند به اطلاعات دسترسی پیدا کند قدرتمند و در صحنه بینالملل تأثیرگذار خواهد بود. پدیده ویکیلیکس را میتوان به خوبی در چنین چهارچوبی مورد بررسی قرار داد.
همچنین پدیده ویکی لیکس را میتوان در زمینه مرزشکنی و ساختار شکنی در حوزه قدرت دولت - ملت و مباحثی همچون انقلاب اطلاعاتی، جامعه شبکهای و قدرت فزاینده رسانهای نیز مورد بررسی قرار داد. در چنین چهارچوبهایی، پدیده ویکیلیکس فرایندی طبیعی به نظر میرسد.
ماجراجوییهایی ویکی لیکس را حتی میتوان نشانههایی از آغاز یک جنبش جدید اجتماعی در عرصه فضای مجازی، همچون جنبشهای سیاسی و اجتماعی که در گذشته شاهد آنها بودیم، دانست. جنبشی که خواهان آزادی اطلاعات و گردش آزاد اطلاعات است.
ویکی لیکس در سایت خود مدعی است که یک سازمان غیر انتفاعی رسانهای، با هدف ارائه مهمترین اخبار و اطلاعات به عامه مردم است. این سایت به ویژه بر راههای مبتکرانه، امن و ناشناس در افشای اطلاعات تأکید دارد. هر چند که این سایت از سال ٢٠٠٦ شروع به انتشار مطالب جنجالی کرده است، اما نقطه عطف فعالیتهای آن انتشار تدریجی بیش از ٢٥١ هزار سند محرمانه و غیرمحرمانه وزارت خارجه آمریکاست. اسنادی که در واقع گزارشها و تحلیلهایی از نمایندگیها و سفارتخانههای آمریکا از سراسر جهان است. در واقع این اسناد نگاه دستگاه سیاست خارجی آمریکا به جهان به شمار میآید، از این رو مسئولیت مطالب درج شده در اسناد تماماً متوجه این کشور است. هویت اسناد که شکل رسمی تلکسها و یادداشتهای وزارت خارجه آمریکا را دارد و حجم عظیم آنها باعث شد تا آمریکا نتواند آنها را انکار کند.
علاوه بر توجه رسانهای و خبری که با انتشار تدریجی اسناد ادامه دارد، به نظر میرسد که در کوتاهمدت و بلندمدت پدیده ویکیلیکس پیامدهایی را در آمریکا و در جهان در پی داشته باشد.
در داخل آمریکا به نظر میرسد اولین و مهمترین پیامد، جدیت بیشتر درباره امنیت فضای سایبری باشد. آمریکا در گذشته نیز با حملات هکرها به سایتهای حساسی همچون وزارت دفاع و سیا روبرو بوده است. به این خاطر در سالهای اخیر بر ضرورت توجه به مقابله در برابر حملات سایبری توجه شده است. از جمله در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا که در سال 2010 منتشر شد تهديدات امنيت سايبري يكي از جديترين چالشهاي امنيت ملي این کشور ذکر شده است. در بخشی از این سند تأکید شده: «فناوريهايي كه موجب رهبري و برتري ميشوند در عين حال باعث تقويت موضوعاتي ميشوند كه زمینه تخريب و نابودي را فراهم ميآورند. آنها برتري نظامي ما را ميسر مي سازند اما شبكههاي محرمانه دولتي ما نيز بطور مرتب از سوي مهاجمان مورد هجوم و تجسس قرار ميگيرند. زندگي روزمره و امنيت عمومي ما به شبكههاي الكترونيكي بستگي دارد اما دشمنان احتمالي ميتوانند از نقاط آسيبپذير سايبري استفاده كنند تا در حد وسيعي اين شبكهها را برهم بزنند». نهادهای دیگری نیز به بحث امنیت فضای سایبر توجه کردهاند که از آن جمله میتوان به سند مفهوم استراتژیک نوین ناتو اشاره کرد که در اجلاس سران ناتو در نوامبر ٢٠١٠ نیز مورد توجه قرار گرفت. در این سند تأکید شده که ناتو باید کوششهای شتابانی در پاسخگویی به خطر حملات سایبری داشته باشد تا از ارتباطات و سیستم فرماندهی خود محافظت کند. بنابراین «باید به متحدان در جهت تقویت حفظ و بازسازی در برابر حملات یاری رسانده شود. همچنین ناتو باید توانایی دفاعی سایبری خود را با هدف شناسایی و بازدارندگی مؤثر توسعه دهد».
علاوه بر چنین اسنادی در عمل نیز آمریکا اقداماتی را برای مقابله با تهدیدات سایبری انجام داده است که مهمترین آن تأسیس فرماندهی جدیدی به نام فرماندهي سايبري معروف به «سايبركام» است که در 21 مي 2010 آغاز به کار کرد. این اقدام بر اساس سند بازبيني شده دفاعي وزارت دفاع آمريكا انجام شد که روي حوزه وسيعتري از مسئوليتهاي نظامي از جمله دفاع سايبري متمرکز شده است.
با این حال انتشار اسناد دولتی آمریکا که حتی گفته میشود توسط یک افسر جوان اطلاعات ارتش آمریکا به نام بردلی منینگ انجام شده است شکاف عظیم امنیتی را در سیستمهای اطلاعاتی آمریکا نشان میدهد. در این رابطه به نظر میرسد یکی از اقدماتی که آسیبپذیری آمریکا را در برابر حملات سایبری افزایش داده است، اتصال سیستمهای اطلاعاتی این کشور است. دولت امریکا بعد از ١١ سپتامبر سیستمهای اطلاعاتی بیش از بیست سازمان و نهاد مؤثر در امنیت ملی این کشور را که شامل وزارت دفاع و وزارت امور خارجه نیز میشد را به یکدیگر و متصل کرد تا آنها دسترسی الکترونیکی به اطلاعات یکدیگر را پیدا کنند. هر چند که این اقدام به منظور تقویت توان تحلیلی نهادهای رسمی آمریکا انجام شد اما عملاً باعث شد تا نفوذ به یک سیستم دیگر سیستمها را به خطر اندازد.
از طرف دیگر به نسبتی که کشورها در اینترنت دخیل شدهاند، آسیب پذیر نیز هستند. آمریکا از جمله کشورهایی است که بیشترین استفاده را از فضای سایبری دارد و در ابعاد گوناگون و حتی روندهای اطلاعاتی و محرمانهاش از اینترنت بهره میبرد.
از این رو به نظر میرسد اولین پیامد پدیده ویکیلیکس که نه تنها در آمریکا بلکه در دیگر نقاط جهان نیز مطرح خواهد شد، جدیت بیشتر در بحث امنیت فضای سایبر است؛ چرا که خطرناک بودن حملات سایبری با پدیده ویکیلیکس به شکل ملموستری درک شده است. در واقع تا به حال بعد مثبت اینترنت به ویژه برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا ملموس بود که به وسیله آن میتوانست با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و تأثیرگذار باشد. تا قبل از انتشار اسناد توسط ویکیلیکس بعد منفی چندان قابل درک نبود.
دومین پیامد در فضای سیاسی آمریکا چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی بیاعتمادی به دستگاه امنیتی و دیپلماتیک آمریکا علیرغم تبلیغات عظیم دولت این کشور است. بحران بیاعتمادی به ویژه براى ديپلماسى آمريکا مشهودتر خواهد بود. به این معنی که اعتماد مقامها و دیپلماتهای خارجی به طرفهای آمریکایی کم شده و احتمال افشای سخنانشان در آینده هست.
سومین پیامدی که شاید در کوتاهمدت نیز قابل مشاهده باشد، تأثیر منفی است که پدیده ویکیلیکس بر وجهه دولت اوباما در داخل و در خارج این کشور برجای میگذارد. در بعد داخلی فشارها و انتقادات حزب جمهوریخواه افزایش یافته است که در کنار دیگر مشکلات داخلی آمریکا دولت اوباما را با مشکلاتی مواجه میکند. در بعد خارجی نیز به نظر میرسد دولت اوباما با تبعات منفی برخی اسناد روبرو است که با لحنی اهانتآمیز و غیردیپلماتیک نسبت به سایر کشورها اظهار شده است. در حالی که دولت اوباما سرمایهگذاری زیادی بر تقویت دیپلماسی عمومی و بهبود وجهه آمریکا انجام داده است، به نظر میرسد پدیده ویکیلیکس به دیپلماسی عمومی آمریکا هم صدمه خواهد زد.
در بعد جهانی ویکیلیکس در واقع نشانهای از شروع تغییرات جدید است که روندهای دیپلماتیک را دستخوش تغییر خواهد کرد. در این رابطه علاوه بر پررنگ شدن دیپلماسیهای جدید، شکل و روند کاری دیپلماسی سنتی و متداول هم تغییر خواهد کرد. به این معنی که دستگاههای دیپلماتیک با خواست عامه مردم برای دانستن تحولات دیپلماتیک روبرو میشوند و از این نظر شفافیت به شکلی پررنگتر از گذشته در دیپلماسی مطرح میشود. از طرف دیگر به نظر میرسد روابط کشورها نیز تا حدی تحت تأثیر قرار میگیرد. هر چند که برخی از مقامهای رسمی کشورها در اولین واکنشها به انکار اسناد پرداخته و یا آن را بیارزش دانستهاند.
در مقابل به نظر میرسد آمریکا برای مقابله با ویکیلیکس بیشتر بر مدیریت انعکاس مطالب منتشر شده تکیه دارد. از جمله پخش گزینشی اسناد و پررنگ و کمررنگ کردن بخشهایی از اسناد در رسانهها روندی را فراهم آورده که این کشور تا حدی بتواند تبعات منفی را کنترل کند. مثلاً روابط روسیه با آمریکا برای دولت اوباما دارای اهمیت حیاتی است. در این رابطه تلاش میشود تا اسنادی که در رابطه با روسیه و نگاه دیپلماتهای آمریکایی به این کشور وجود دارد، به شکلی کمررنگتر منتشر و در مقابل مسائل مربوط به ایران به شکل پررنگی مطرح شود.
نشست تخصصی پیامدهای انتشار اسناد آمریکا توسط سایت ویکیلیکس
نتیجه نشست تخصصی ابعاد و پیامدهای انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط سایت ویکیلیکس

معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات اروپا و آمریکا مرکز مطالعات استراتژیک
مقدمه
از
جمله رویدادهایی که در هفتههای اخیر محافل سیاسی و خبری جهان را تحت
تأثیر قرار داده است، انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط سایت
ویکیلیکس است. این اقدام که شامل انتشار اسناد فوق محرمانه و محرمانه
دستگاه دیپلماسی آمریکاست، پیامدهای زیادی را به دنبال داشته است. هدف
اعلام شده ویکی لیکس به ادعای گردانندگان آن، شفاف سازی ، گردش آزاد
اطلاعات و افشای پروندههای ظلم در سراسر جهان است. نخستین شوک بزرگی که
ویکی لیکس ایجاد کرد، انتشار بیش از 90 هزار مدرک سری ارتش آمریکا در مورد
افغانستان در ژوئیه 2010 بود. اسناد یاد شده وقایع ژانویه 2004 تا دسامبر
2009 را در بر می گرفت و شامل گزارش های منتشر نشده از کشته شدن
غیرنظامیان و نیز عملیات پنهان کماندوهای آمریکایی علیه رهبران طالبان
بود. شوک دوم وارده توسط ویکی لیکس در سال 2010 انتشار بیش از 400 هزار
سند در خصوص عملکرد ارتش آمریکا در عراق بود. رفتار غیر انسانی و جنایات
نظامیان آمریکایی نسبت به غیر نظامیان عراقی که در این اسناد افشا شد باعث
گردید تا سازمان ملل متحد و نهادهای بین المللی حقوق بشری خواستار انجام
تحقیق در باره رفتار نظامیان امریکایی و عراقی شوند.
انتشار اسناد
وزارت خارجه امریکا در اواخر ماه نوامبر 2010 سومین و بزرگترین شوک ویکی
لیکس بود.گستردگی حوزه مسائلی که این اسناد بدانها می پردازند و آشکار شدن
بخشی از دیپلماسی پنهان امریکا و سایر کشور ها باعث توجه ویژه محافل
سیاسی- رسانه ای به این اسناد شده است. میزان صحت و اعتبار اطلاعات منتشر
شده، چرایی و چگونگی درز این اسناد و تاثیر آن بر آینده دیپلماسی امریکا و
سایر کشورها، از جمله مسائلی هستند که حجم زیادی از تحلیلهای سیاسی و
بینالمللی را به خود اختصاص داده است.
عملکرد سایت ویکیلیکس
ویکی
لیکس مدعی است که یک سازمان غیر انتفاعی رسانهای با هدف ارائه مهمترین
اخبار و اطلاعات به عموم مردم است. این سایت به ویژه بر روشهای مبتکرانه،
امن و ناشناس در افشای اطلاعات تأکید دارد. در بخش معرفی این سایت آمده
است: «یکی از مهمترین فعالیتهای ما انتشار مطالب از منابع دسته اول است و
از این رو خوانندگان و مورخان میتوانند شواهد حقیقی را مشاهده کنند. ما
سازمان جوانی هستیم که خیلی سریع رشد کردهایم و به شبکهای از داوطلبان
شناخته نشده در سراسر جهان وابستهایم.» این سایت به گفته خود از سال 2006
آغاز به کار کرده و شعار آن آزادی بیان است. بنیانگذار این سایت جولین
آسانژ یک فعال اینترنتی استرالیایی است. وی یکی از طرفداران آزادی اطلاعات
است و زمانی یکی از هکرهای معروف بوده است.
ویکیلیکس تاکنون چندین جایزه را به خود اختصاص داده است. از جمله:
? جایزه 2008 رسانههای جدید از طرف مجله اکونومیست
? جایزه رسانههای بریتانیا در ژوئن 2009
?
جایزه عفو بینالملل در رده رسانههای نو برای انتشار گزارشی از سوی
کمیسیون ملی حقوق بشر کنیا در مورد کشتارهای پلیس در این کشور در سال 2006
? در ماه مه 2010، نیویورک دیلی نیوز، ویکیلیکس را در فهرست
سایتهایی که میتوانند اخبار جهان را تغییر دهند، در رتبه اول قرار داد.
ویکی
لیکس توسط «سان شاین پرس» اداره میشود و گفته شده که بودجه آن از سوی
فعالان حقوق بشر و خبرنگاران جستجوگر تأمین میشود. در مورد تأمین بودجه و
عملکرد و چگونگی دسترسی ویکی لیکس به اطلاعات محرمانه، ابهام های فراوانی
وجود دارد.
هر چند که این سایت از سال 2006 شروع به انتشار مطالب
جنجالی کرده است، نقطه عطف فعالیتهای آن انتشار تدریجی بیش از 251 هزار
سند محرمانه و غیرمحرمانه وزارت خارجه آمریکاست. اسنادی که شامل گزارشها
و تحلیلهای نمایندگیها و سفارتخانههای آمریکا از سراسر جهان است و در
واقع نگاه دستگاه سیاست خارجی آمریکا به جهان به شمار میآید. به زعم برخی
کارشناسان افشای این اسناد امری غیرطبیعی و عجیب نیست. امکان دستیابی به
این اسناد در مبداء و مقصد وجود دارد. اسناد دیپلماتیک آمریکا توسط
دیپلماتها در حوزه مأموریتشان نوشته شده و به واشنگتن ارسال می گردد . هر
چند که سیستم امنیتی در پنتاگون و وزارت خارجه از پیچیدهترین مکانیزمهای
رمزگذاری در جهان برخوردار است، اما امکان شکستن آن همان طور که در گذشته
شاهد بودیم، وجود دارد.
مسئله قابل توجه دیگر در پدیده ویکیلیکس
ابهامی است که در فهم این پدیده وجود دارد. این ابهام منجر به تکثر در
مفهومبندی شده است. به عبارت دیگر، این پدیده به اشکال گوناگون
مفهومبندی میشود. تکثر در مفهومبندی نیز منجر به اغتشاش در
چهارچوبسازی شده است. از سوی دیگر، برخورد با پدیده ویکیلیکس عکسالعمل
نشان دادن به انتشار اطلاعات است. در آمریکا و وزارت خارجه این کشور نیز
رویههای گوناگونی مطرح است. عدهای معتقدند تنها باید به عذرخواهی بسنده
کرد. برخی انتشار این اسناد را مزیت میدانند و معتقدند باید از آن دفاع
شود و برخی نیز به آثار انتشار این اسناد توجه دارند. هنوز آمریکا
نتوانسته است یک چهارچوب مشخص در این زمینه در پیش بگیرد و همچنان تا
حدودی اغتشاش و سر درگمی در چارچوب بندی این پدیده در سطح جهانی مشاهده
میشود.
شرایط جهانی و پیش زمینهها
پدیده ویکیلیکس را باید در
چهارچوب شرایط جدید جهانی مورد ارزیابی قرار داد؛ شرایطی که بعد از جنگ
سرد، نظام بینالملل را تحت تأثیر قرار داده است. دگرگونیهای سیاسی و
گسترش دولتهای دموکراتیک موجب شده است تا حقوق فردی و شهروندی به شکل
پررنگتری مطرح شود و خواستههای متعددی برای مشارکت هر چه بیشتر افراد در
روندهای سیاسی، شکل بگیرد. از جمله این خواستهها افزایش تقاضا برای
شفافیت امور دیپلماتیک است. هر چند که دیپلماتها همچنان حریمها و
محدودیتهایی را برای محرمانه ماندن مذاکرات و فعالیتهای دیپلماتیک قائل
هستند، اما شرایط جدید بر دیپلماسی سنتی نیز سایه افکنده است. از سوی
دیگر، جهانی شدن و به ویژه پررنگ شدن فعالیتهای اقتصادی در مقایسه با
فعالیتهای سیاسی، باعث افزایش نقش بخش خصوصی و بازیگران غیردولتی شده
است؛ به گونهای که امروزه بازیگران غیردولتی از حوزه نفوذ و تأثیرگذاری
بیشتری نسبت به بازیگران دولتی برخوردار شدهاند. در این رابطه همچنین
باید به گسترش فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی و توانمندی افراد در
برخورداری از آنها نیز توجه کرد؛ زیرا این امر خود به تقویت جریانهای
فراملی و بینالمللی شدن هنجارها کمک کرده است و باعث شده است امروزه با
پدیدههایی همچون جامعه مدنی جهانی مواجه گردیم.
در چنین شرایطی
افراد قادرند به کمک تکنولوژیهای ارتباطی، بیش از پیش تأثیرگذار باشند.
در واقع، رشد تکنولوژی ارتباطی و به ویژه اینترنت، باعث قدرت گرفتن افراد
در صحنه بینالملل شده است. اگر در نظر بگیریم که دانستن قدرت است، پس
فردی که بتواند به اطلاعات دسترسی پیدا کند قدرتمند و در صحنه بینالملل
تأثیرگذار خواهد بود. شاید بتوان پدیده ویکیلیکس را در چنین چهارچوبی
بررسی کرد. همچنین پدیده ویکی لیکس را میتوان به لحاظ مرزشکنی و ساختار
شکنی در حوزه قدرت دولت - ملت و مباحثی همچون انقلاب اطلاعاتی، جامعه
شبکهای و قدرت فزاینده رسانهها نیز مورد بررسی قرار داد. در چنین
چهارچوبهایی، پدیده ویکیلیکس فرایندی طبیعی به نظر میرسد.
ماجراجوییهایی
ویکی لیکس را حتی میتوان نشانههایی از آغاز یک جنبش جدید اجتماعی در
عرصه فضای مجازی، همچون جنبشهای سیاسی و اجتماعی که در گذشته شاهد آنها
بودیم، دانست. جنبشی که خواهان آزادی اطلاعات و گردش آزاد آن است.
با
تشدید روند جهانی شدن در دهههای 1980 و 1990، نقش دولت به عنوان بازیگر
محوری کمرنگ و نقش رسانهها برجستهتر شد و در این میان بازیگران جدیدی
مطرح شدند. حوادث 11 سپتامبر 2001 به فرایند جهانی شدن ضربه وارد کرد و
باعث شد قدرت دولتها به خاطر مسائل امنیتی تقویت شود. از اینرو، نقش
بازیگرانی همچون سازمانهای غیردولتی کمرنگ شد. حتی رسانهها که به
بازیگران مهمی تبدیل شده بودند در بعضی از حوزهها همچون جنگ عراق تحت
کنترل دولتها قرار گرفتند. با این حال و با گذشت زمان و به خاطر اشتباهات
آمریکا در عراق و افغانستان بار دیگر نقش و تأثیرگذاری دولتها کمرنگ شد.
بروز بحران اقتصادی جهانی بار دیگر سبب افزایش قدرت دولتها در نظام
تصمیمگیری جهانی شد و موتور محرکه جهانی شدن یعنی بنگاههای اقتصادی در
آمریکا و در جهان به عنوان متهم اصلی بحران اقتصادی شناخته شدند. محافل
قدرتمندی همچون گروه 20 از جمله نشانههای اقتدار دولتها در نظام
تصمیمگیری هستند. از این منظر، پدیده ویکیلیکس نقطه عطفی تلقی خواهد شد
که به بازگشت دوباره بازیگران غیردولتی به عرصه جهانی به شکلی موثر منجر
میشود.
پیش زمینههای داخلی انتشار اسناد
اقدام سایت
ویکیلیکس در انتشار اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا مباحث متعددی را در
محافل سیاسی به ویژه در داخل آمریکا مطرح کرده است. از جمله این مباحث به
چالش کشیده شدن دسترسی اشخاص و نهادها به اسناد محرمانه است. در این رابطه
دنا پریست و ویلیام آرکین در تحقیقی با عنوان «فوق محرمانه آمریکا » به
مسئله دسترسی به اسناد فوق محرمانه در این کشور پرداختند و نتایج تحقیقات
خود را به صورت سه گزارش در واشنگتن پست در 19، 20 و 21 ژوئیه 2010 منتشر
کردند، اما این گزارشها از سوی دولتمردان چندان مورد استقبال قرار
نگرفتند. آنها در این تحقیق به شکل گرفتن جامعهای پنهانی در آمریکا
میپردازند که نقش مؤثری در شکلدهی به بسیاری از سیاستها دارد. بعد از
11 سپتامبر، 1271 سازمان دولتی و 1931 شرکت خصوصی تشکیل شدهاند که درگیر
مسائل پنهان کاری بوده و 854 هزار نفر نیز به اطلاعات طبقهبندی شده
دسترسی دارند. این افراد و نهادها در برابر کسی پاسخگو نیستند و حتی
قابلشناسایی نیز نمیباشند و تحت نظارت وکنترل هیچ نهاد یا سازمانی قرار
ندارند. از آنجا که دسترسی افراد به اطلاعات تا آن حد گسترده شده که امکان
نظارت و کنترل وجود ندارد، این مسئله شرایط خاصی را بعد از 11 سپتامبر به
وجود آورده است.
هر چند که جامعه آمریکا یک جامعه دموکراتیک محسوب
میشود، اما بر لزوم وجود نظارتها بر فعالیتهای این افراد ونهادها تأکید
شده است. پنهان کاری در مجموع میتواند تمایلات و اقدامات ضد دموکراتیک را
تشویق و تقویت کند و برای آنها بسترسازی کند. با این حال، بعد از 11
سپتامبر، پنهان کاری فرایندی طبیعی و قابل قبول تلقی شد و دسترسی به
اطلاعات امتیازی بود که برای عدهای خاص در نظر گرفته شد. توجیه ارائه شده
در این زمینه این بود که چنین ساز و کاری برای برقراری امنیت و مبارزه با
تروریسم لازم و ضروری است. اما دسترسی به اطلاعات محرمانه به تدریج در ذهن
افرادی که از این امتیاز برخوردار شده بودند، به یک حق تبدیل شده است و
این افراد آن را حق دائمی خود میدانند. همچنین ماهیت اطلاعات طبقهبندی
شدهای که در دسترس این افراد قرار دارد نیز به گونهای است که به آنها
این احساس را القا میکند که به اطلاعات زیادی دسترسی دارند و از اینرو
میتوانند با تصمیمات خود به نحوی در روند امور تأثیر بگذارند؛ کاری که از
دست هر کس ساخته نیست. دلایل متعددی برای تبدیل حق موقت دسترسی به اطلاعات
به حق دائم برای این افراد وجود دارد؛ از جمله این دلایل میتوان به ذکر
این مطلب پرداخت که دو سوم آنان شاغل در وزارت دفاع (پنتاگون) آمریکا
هستند که بودجه آن اکنون به 75 میلیارد دلار رسیده است و از 11 سپتامبر
تاکنون افزایشی معادل با 5/2 برابر را شاهد بوده است. از 11 سپتامبر
بدینسو، کارکنان پنتاگون در 33 مجتمع در حال ساخت یا ساخته شده اقامت
دارند که مساحت آنها تقریباً حدود 3 برابر مساحت ساختمان پنتاگون و 22
برابر ساختمان کنگره آمریکاست. در این میان، حدود 50 هزار نفر به کار تهیه
اسناد مشغول میباشند. در طول سال، آژانس امنیت ملی آمریکا حدود 7/1
میلیارد تلفن را ضبط و بررسی میکند که جزء کوچکی از آن در 70 پایگاه
اطلاعاتی دستهبندی میشود. در این چهارچوب میتوان شرایطی را درک کرد که
موجب درز اطلاعات و افشای محرمانهترین اسناد توسط ویکیلیکس شده است.
از
سوی دیگر در آمریکا مباحث زیادی درباره اینکه چه سیاستی باید در مورد
اطلاعات محرمانه در پیش گرفته شود وجود دارد. این مباحث در دو مقوله مطرح
میشوند: حفاظت اطلاعات و نظارت اطلاعات. کسانی که به حفاظت اطلاعات
اعتقاد دارند بر محدود کردن دسترسی به اطلاعات تأکید دارند. بر این اساس
باید افراد محدودتری به اطلاعات دسترسی پیدا کنند و طبقهبندیها تشدید
شود. اما دسته دوم که به نظارت اطلاعات معتقدند به دنبال نظارتهای درونی
هستند که شامل نظارتهای سختگیرانهتری در هر یک از سازمانهای اطلاعاتی
خواهد بود. کنگره آمریکا بیشتر متمایل به نظارت اطلاعات است. این مباحث در
محافل سیاسی آمریکا کماکان در جریان است.
آمریکا در گذشته نیز با
حملات هکرها به سایتهای حساسی همچون وزارت دفاع و سیا روبرو بوده است. از
همینرو، در سالهای اخیر بر ضرورت توجه به مقابله در برابر حملات سایبری
توجه شده است. از جمله در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا که در سال 2010
منتشر شد تهدیدات امنیت سایبری به عنوان یکی از جدیترین چالشهای امنیت
ملی این کشور ذکر شده است. در بخشی از این سند تأکید شده است:
«فناوریهایی که وسائل رهبری و برتری را فراهم میسازند و در عین حال باعث
تقویت اموری میشوند که زمینه تخریب و نابودی را ایجاد میکنند، برتری
نظامی ما را میسر میسازند، اما باید در نظر داشت که شبکههای محرمانه
دولتی ما نیز به طور مرتب از سوی مهاجمان مورد هجوم و تجسس قرار میگیرند.
زندگی روزمره و امنیت عمومی ما به شبکههای الکترونیکی بستگی دارد، اما
دشمنان احتمالی میتوانند از نقاط آسیبپذیر سایبری استفاده کنند تا در حد
وسیعی این شبکهها را برهم بزنند». نهادهای دیگری نیز به بحث امنیت فضای
سایبر توجه کردهاند که از آن جمله میتوان به سند مفهوم استراتژیک نوین
ناتو اشاره کرد که در اجلاس سران ناتو در نوامبر 2010 نیز مورد توجه قرار
گرفت. در این سند تأکید شده است که ناتو باید تلاشهای فوری برای مقابله
با خطر حملات سایبری صورت دهد تا از ارتباطات و سیستم فرماندهی خود محافظت
کند. بنابراین، باید به متحدان در جهت تقویت، حفظ و بازسازی در برابر
حملات یاری رسانده شود. همچنین ناتو باید توانایی دفاعی سایبری خود را با
هدف شناسایی و بازدارندگی مؤثر توسعه دهد.
علاوه بر چنین اسنادی در
عمل نیز آمریکا اقداماتی را برای مقابله با تهدیدات سایبری انجام داده است
که مهمترین آن تأسیس فرماندهی جدیدی به نام فرماندهی سایبری معروف به
«سایبرکام» است که در 21 مه 2010 آغاز به کار کرد. این اقدام بر اساس سند
بازبینی شده دفاعی وزارت دفاع آمریکا انجام شد که بر روی حوزه وسیعتری از
مسئولیتهای نظامی از جمله دفاع سایبری متمرکز شده است.
با این حال،
انتشار اسناد دولتی آمریکا که حتی گفته میشود توسط یک افسر جوان اطلاعات
ارتش آمریکا به نام بردلی منینگ انجام شده است شکاف عظیم امنیتی را در
سیستمهای اطلاعاتی آمریکا نشان میدهد. در این رابطه به نظر میرسد یکی
از اقداماتی که آسیبپذیری آمریکا را در برابر حملات سایبری افزایش داده
است، اتصال سیستمهای اطلاعاتی این کشور به یکدیگر است. دولت امریکا بعد
از 11 سپتامبر سیستمهای اطلاعاتی بیش از بیست سازمان و نهاد مؤثر در
امنیت ملی این کشور را که شامل وزارت دفاع و وزارت امور خارجه نیز میشد
به یکدیگر متصل کرد تا آنها دسترسی الکترونیکی به اطلاعات یکدیگر پیدا
کنند. هر چند این اقدام با هدف تقویت توان تحلیلی نهادهای رسمی آمریکا
صورت گرفت، اما عملاً باعث شد تا نفوذ در یک سیستم، دیگر سیستمها را با
خطر مواجه سازد.
از سوی دیگر، به نسبتی که کشورها در فعالیتهای
اینترنتی وارد شدهاند، دچار آسیبپذیری بیشتری نیز گردیدهاند. آمریکا از
جمله کشورهایی است که بیشترین استفاده را از فضای سایبری به عمل میآورد و
در ابعاد گوناگون و حتی در زمینه مسائل روندهای اطلاعاتی و محرمانه خود
نیز از اینترنت بهره میبرد.
سناریوهای محتمل
در پدیده ویکیلیکس سناریوهای متعددی درباره ماهیت عملکرد این سایت مطرح شده است که در زیر به آنها اشاره میشود.
سناریوی
اول این است که آمریکا خود اقدام به انتشار این اسناد کرده و با این اقدام
اهداف سیاسی خاصی را دنبال میکند. با این حال، پیامدهای انتشار اسناد
نشان میدهد آمریکا بیشترین ضرر را به لحاظ وجهه بینالمللی خود متحمل شده
که در کوتاه مدت قابل جبران نیست. در واقع، آمریکا دستاورد مهمی از انتشار
این اسناد نداشته است. نظریه توطئه به گونهای است که هر چیزی را با آن
میتوان توضیح داد و ذهنهای ساده را هم در مجموع قانع ساخت. در بسیاری از
موارد رد نظریه توطئه نیز کار سادهای نیست. اما در عین حال نمیتوان برای
تحلیل پدیده ویکیلیکس به این نظریه تکیه کرد. برخی ادعا میکنند که این
پدیده بیش از هر کشوری به ضرر آمریکا تمام شده است. احتمالاً اطلاعاتی که
بعداً منتشر خواهد شد، ضربه بیشتری بر منافع و حیثیت آمریکا وارد خواهد
کرد. از سوی دیگر، مدیریت انتشار این اسناد، تبعات آن و آثاری که بر جای
میگذارد تاحدودی امکانناپذیر است. حتی دولت آمریکا هر اندازه که قدرتمند
باشد نیز نمیتواند همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشد.
سناریوی
دوم این است که افرادی بدون پشتوانه و به صورتی کاملاً مستقل توانستهاند
سیستمهای اطلاعاتی وزارت خارجه آمریکا را هک کنند و اطلاعات آن را منتشر
نمایند. در اینجا باید توجه داشت که دستیابی به اطلاعات سیستمهایی همچون
وزارت خارجه در سراسر جهان کار بسیار دشواری است و بدون همکاری افرادی از
درون خود سیستم امکانناپذیر است. همچنین باید توجه کرد که سایت ویکی لیکس
نیز سیاستهای خاص خود را در زمینه زمانبندی و گزینش اسناد دنبال می کند
.انگیزه صرف افشای اطلاعات و آزادی گردش اطلاعات، منطقی به نظر نمیرسد.
سناریوی
سوم بر این مبناست که چه کشوری در این میان بیشترین لطمه را متحمل شده و
چه کشوری کمتر متضرر شده است. آثار ناشی از انتشار اسناد نشان میدهد
کشورهایی نظیر آمریکا و روسیه از انتشار اسناد متضرر شدهاند اما اسرائیل
تاکنون کمترین لطمه را خورده است. در این رابطه میتوان گفت گروههای
حامی منافع صهیونیستها در آمریکا و گروههای نفوذ یهودی در افشای این
اطلاعات سهیم هستند. البته آسانژ در مصاحبه ای اختصاصی با شبکه الجزیره در
پاسخ به شائبه کنار آمدن ویکی لیکس با اسرائیل مدعی شد عدم انتشار اسناد
مربوط به اسرائیل به سیاستهای روزنامههایی باز میگردد که با ویکی لیکس
قرارداد دارند. او تعداد اسناد مرتبط با اسرائیل را 3600 سند ذکر کرد و
وعده داد همه این اسناد طی شش ماه آینده منتشر شود. این تحلیل نیز وجود
دارد که فضای داخلی آمریکا اجازه انتقاد از اسرائیل را نمیدهد و علت
اینکه در تحلیلهای دیپلماتهای آمریکایی نکته منفی و بارزی به چشم
نمیخورد به خاطر نوعی خودسانسوری و نگرانی آنها از واکنش احتمالی در فضای
سیاسی آمریکا نسبت به کسانی است که علیه منافع اسرائیل نظر بدهند.
با
این حال، برخی کارشناسان معتقدند اسرائیل هم از انتشار این اسناد متضرر
شده است. اسرائیل تا به حال اعلام کرده بود که نگرانی اصلیاش از برنامه
هستهای ایران احتمال یک هولوکاست دیگر یا قتل عام اسرائیلیها توسط ایران
است، اما در این اسناد روشن میشود که این رژیم آشکارا خواهان حفظ انحصار
هستهای خود در منطقه است و در صورتی که ایران بتواند در برنامه هستهای
پیشرفت کند انحصار هستهای اسرائیل از دست میرود و برتری و هژمونی
اسرائیل در منطقه به خطر خواهد افتاد. این مسئله ضربه مهمی به ادعاهایی
است که اسرائیل تا کنون در مورد برنامه هستهای ایران مطرح کرده است.
سناریوی
چهارم این است که افشای اسناد به منظور منحرف کردن افکار عمومی از بحران
اقتصادی در آمریکا و جهان صورت گرفته است. بررسی شرایط اقتصادی جهان نشان
میدهد این سناریو منتفی است، زیرا که منحنی رکود بحران اقتصاد جهانی اینک
سیر صعودی پیدا کرده است. متوسط رشد اقتصادی در کشورهای گروه 20 که اکنون
جای گروه 8 را گرفته است به 6 درصد رسیده که رشد بسیار بالایی را نشان
میدهد. گروه 20 حدود 48 درصد اقتصاد جهانی را در برمیگیرد. چین مجدداً
به رشد اقتصادی 10 درصد رسیده است و رشد متوسط چین، هند، روسیه و برزیل
بالای 8 درصد است که رشد بالایی تلقی میشود. بنابراین، سیر نزولی رشد
اقتصادی کشورهای بزرگ جهان به نقطه پایان خود رسیده بود و اکنون در حال
بهبود و رشد است. بنابراین، این سناریو که انتشار این اسناد به منظور
تحریک اقتصاد جهانی یا انحراف افکار عمومی صورت گرفته قابل پذیرش نیست.
سناریوی
پنجم این است که به پدیده ویکیلیکس به عنوان شیوه جدید جنبش اعتراضی
جهانی نگاه کرد. جنبشهای اعتراضی در قرن 20 اشکال گوناگونی داشتند. بعد
از جنگ جهانی دوم شکل مخفی و مسلحانه وجه بارز آنها را تشکیل میداد. بعد
از دهه 1970، این جنبشها به صورت مسالمتآمیز و مدنی در آمدند که شاید
نقطه آغازین آن انقلاب اسلامی ایران بود. نماد و وجهه بارز این جنبش
تظاهرات و حرکت موج انسانی در خیابانها بود. امروزه، جنبشها اشکال
جدیدتری به خود گرفتهاند. به عنوان مثال، یکی از جنبشهایی که امروز مطرح
است مجمع جهانی اجتماعی است که در پاسخ به مجمع جهانی اقتصاد در داووس
تشکیل شده است. این جنبش به ابتکار خبرنگارانی از لوموند و گاردین آغاز شد
و بعداً عده زیادی به آن پیوستند. در قالب این جنبش مردم عادی بسیج
میشوند تا با هزینه خود به محل برگزاری مجمع جهانی اقتصاد در داووس
بیایند و به تظاهرات بپردازند. با اینکه در ابتدا این جنبش تنها شامل 20
نفر بود امروزه بیش از 5 هزار نفر در برابر داووس تجمع میکنند. پدیده
ویکیلیکس را میتوان از این بُعد یک جنبش دانست که فردی ایدهای را در
فضای مجازی با شعار آزادی اطلاعات مطرح میکند و اشخاص دیگری از سراسر
جهان به آن میپیوندند به امری که به دلیل فضای جدید جهانی و شکل گرفتن
جنبشهای فراملی امکانپذیر شده است.
سناریوی ششم معتقد است که
آمریکا به دنبال مدیریت اسناد افشا شده است. آمریکا از انتشار این اسناد
بیشترین ضربه را متحمل شده است، اما در تلاش است تا خود را پاسخگو نشان
دهد و از این رو در اولین واکنش خود به تکذیب این اسناد نپرداخت، بلکه
اقدام به انتشار آنها را خلاف قانون دانست. در واقع، این اقدام شفافسازی
سیستم را نشان میدهد و هر چند که در میان مدت ممکن است به سقوط یک دولت
منجر شود، اما در نهایت سیستم را پایدارتر میکند. در این راستا، آمریکا
تلاش میکند تا تهدید موجود را به فرصت تبدیل کند. در این رابطه، آمریکا
بیشتر بر مدیریت انعکاس مطالب منتشر شده تکیه دارد. از جمله پخش گزینشی
اسناد و پررنگ و کمررنگ کردن بخشهایی از اسناد در رسانهها موجباتی را
فراهم آورده تا این کشور بتواند تا حدودی تبعات منفی انتشار اسناد را
کنترل کند. مثلاً روابط روسیه با آمریکا برای دولت اوباما دارای اهمیت
حیاتی است. در این رابطه تلاش میشود تا اسنادی که در رابطه با روسیه و
نگاه دیپلماتهای آمریکایی به این کشور وجود دارد، به شکلی کمرنگتر
منتشر شود و در مقابل مسائل مربوط به ایران به شکل پر رنگتری مطرح شود.
از سوی دیگر، نکته قابل توجه در مقابله با سایت ویکیلیکس این است که
بیشتر بر مقابله با منابع تأمینکننده اطلاعات برای ویکیلیکس تأکید شده
است و بحث فیلتر کردن یا محدود کردن رسانهها و روزنامههایی که این
اطلاعات را منتشر میکنند، هرگز مطرح نشده است. این مسئله خود نشان دهنده
این است که نمیتوان جریان آزاد اطلاعات را از طریق فیلترینگ مختل کرد.
پیامدهای ویکیلیکس
علاوه
بر توجه رسانهای و خبری که با انتشار تدریجی اسناد ادامه دارد، به نظر
میرسد که در کوتاهمدت و بلندمدت پدیده ویکیلیکس پیامدهایی را در آمریکا
و در جهان در پی داشته باشد.
اولین و مهمترین پیامد، جدیت بیشتر
درباره امنیت فضای سایبری است که نه تنها در آمریکا بلکه در دیگر نقاط
جهان نیز مورد توجه دولت ها قرار خواهد گرفت، چرا که خطرناک بودن حملات
سایبری با پدیده ویکیلیکس به شکل ملموستری درک شده است. در واقع، تاکنون
دستگاه سیاست خارجی آمریکا نگاه مثبتی به اینترنت داشت، زیرا که به وسیله
آن میتوانست با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و تأثیرگذار باشد. تا قبل از
انتشار اسناد توسط ویکیلیکس ابعاد منفی استفاده از اینترنت چندان قابل
درک نبود. از اینرو، پیشبینی میشود تدوین قوانین خاصی برای مقابله با
افشای اطلاعات در ساز و کارهای داخلی آمریکا و در جهان در نظر گرفته شود.
این اقدام برخورد قانونی با اشخاصی را که بخواهند به انتشار اطلاعات
محرمانه دست بزنند، میسر میسازد.
دومین پیامد در فضای سیاسی آمریکا،
چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی، بیاعتمادی به دستگاه امنیتی و
دیپلماتیک آمریکا علیرغم تبلیغات عظیم دولت این کشور است. بحران
بیاعتمادی به ویژه برای دیپلماسی آمریکا مشهودتر خواهد بود. به این معنی
که به اعتماد مقامها و دیپلماتهای خارجی به طرفهای آمریکایی به خاطر
احتمال افشای سخنانشان در آینده لطمه شدیدی وارد شده است.
سومین
پیامدی که شاید در کوتاهمدت نیز قابل مشاهده باشد، تأثیر منفی پدیده
ویکیلیکس بر وجهه دولت اوباما در داخل و خارج این کشور است. در بعد
داخلی، فشارها و انتقادات حزب جمهوریخواه از دولت اوباما افزایش یافته است
که در کنار دیگر مشکلات داخلی آمریکا این دولت را با مشکلاتی مواجه
میکند. در بعد خارجی نیز به نظر میرسد دولت اوباما با تبعات منفی برخی
اسناد روبرو است که با لحنی اهانتآمیز و غیردیپلماتیک نسبت به سایر
کشورها اظهار شده است. در حالی که دولت اوباما سرمایهگذاری زیادی بر
تقویت دیپلماسی عمومی و بهبود وجهه آمریکا انجام داده است، به نظر میرسد
پدیده ویکیلیکس به تضعیف دیپلماسی عمومی آمریکا هم منجر شود.
در بعد
جهانی، پدیده ویکیلیکس نشان از شروع تغییرات جدید دارد که روندهای
دیپلماتیک را دستخوش تغییر خواهد کرد. در این رابطه، علاوه بر پررنگ شدن
دیپلماسیهای جدید، شکل و روند کاری دیپلماسی سنتی و متداول هم تغییر
خواهد کرد، به این معنی که دستگاههای دیپلماتیک با خواست عامه مردم برای
دانستن تحولات دیپلماتیک روبرو میشوند و از این نظر شفافیت به شکلی
پررنگتر از گذشته در دیپلماسی مطرح میشود. از سوی دیگر، به نظر میرسد
روابط کشورها نیز تا حدی تحت تأثیر قرار گیرد، هر چند که برخی از مقامات
رسمی کشورها در اولین واکنشها به انکار این اسناد پرداخته و یا آنها را
بیارزش دانستهاند.
همچنین روند جهانی که به خاطر بحران اقتصادی به
تقویت جایگاه دولتها منجر شده بود، با انتشار اسناد محرمانه آمریکا مخدوش
شده است. در این رابطه، بازیگر جدیدی با عنوان بازیگر آزاد که خود را در
قالب رسانهها معرفی میکند، ظهور کرده است. در این ماجرا، بازیگر آزاد از
بستر فضای مجازی به عنوان یک فضای حقیقی استفاده کرد و تأثیرگذاری خود را
نشان داد.
پیامد قابل توجه دیگر اعتباری است که افکار عمومی برای
اسناد منتشر شده توسط ویکیلیکس قائل شدهاند و این امر نگرانیهایی را به
وجود آورده است. در واقع باور عمومی، به ویکیلیکس باعث شده است تا انتشار
هر سند دیگری در این قالب که ممکن است به قصد سوء استفاده از فضای به وجود
آمده باشد، تبعاتی منفی به دنبال داشته باشد. این مسئله در بحث چگونگی
مدیریت تبعات اقدامات ویکیلیکس قابل بررسی است.
ایران و ویکیلیکس
مطرح
شدن مسائل ایران در اسناد ویکیلیکس، بررسی پیامدها و واکنشهای ایران به
انتشار این اسناد را ضروری میسازد. در این زمینه یکی از فرضیهها این است
که انتشار اسناد موضوعی رسانهای و در نهایت سیاسی با اهداف خاص میباشد،
از این رو باید با این مسئله با بیاعتنایی برخورد کرد. از این منظر،
تجزیه و تحلیل اسناد در سطح رسانهای منفعتی برای ایران در بر ندارد. حتی
کشورهای منطقه و همسایه ایران نیز در مورد این مسئله موضعگیری
نکردهاند، لذا موضعگیری در باره اسناد، به منزله بازی کردن در میدان
حریف است.
از منظر روابط ایران با کشورهای منطقه نیز به مسئله افشای
اسناد توجه شده است. هر چند که به زعم برخی تحلیل گران نکته جدیدی در مورد
ایران و روابط این کشور با منطقه افشا نشده است، اما یک مسئله این است که
اکثر صاحبنظران تاکنون معتقد بودند بعضی از کشورهای همسایه از وقوع یک
جنگ و خشونت در منطقه نگرانند زیرا احتمال میدهند دامنه خشونت هرگونه
حمله به ایران به کشورهای آنها کشانده شود. اما انتشار این اسناد نشان داد
که برخی از رهبران این کشورها خواهان حمله به ایران هستند. در تحلیلهای
محافل سیاسی و خبری کشورهای حوزه خلیج فارس نگرانی زیادی در مورد واکنش
احتمالی ایران وجود دارد. هر چند که هم ایران و هم این کشورها میدانستند
که اختلافاتی با یکدیگر دارند، اما بیان صریح این اختلافات به لحاظ
دیپلماتیک فضای جدیدی را ایجاد میکند که هم چالشزا و هم فرصتآفرین است.
مسئله قابل توجه دیگر این است که انتشار اسناد ویکیلیکس در فضای
سیاسی بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران ممکن است سبب بروز
ابهامات شود، و به خصوص اگر ویکیلیکس را نوعی جنبش اعتراضی فرض کنیم،
تضمینی برای این امر وجود ندارد که فعالیتهای آن به نفع ایران تمام شود.
در
نهایت پیشنهاد میشود گروهی در دستگاههای ذیربط سیاسی و امنیتی مأموریت
یابند تا اسنادی که به نوعی به سیاستهای ایران مربوط میشود، مورد بررسی
و پژوهش قرار دهند.
مفاهيم پايه : محافظهکاری conservatism

محافظهکاری یک واژهٔ کلی برای جهان بینیهای سیاسی ،اجتماعی ومذهبی است که هدف اصلی آن نگهداری جامعه وارزشهای موجوداست.
برابر
مفهوم محافظهکاری در زبانهای اروپایی conservatism است که از واژهٔ
لاتین conservare گرفته شده و معنای آن حفظ و نگهداری است.
این مسلک به صورت عمده ای در تضاد با مسلک های رادیکال تعریف می گردد.
محافظه کاری مذهبی از نگاه دورهها واشکال مذهب متفاوت اند .مثلاً فرامونتاریزم شکلی از محافظه کاری کلیسای کاتولیک در سدهٔ ۱۹ است.
ویژگیها
بنابر
موجودیت اندیشههای محافظه کاری لیبرال (آزاد منش)،ملی لیبرال ومسیحی
لیبرال ارایهٔ دقیق تعریف محافظهکاری دشوار است.اکثرا محافظهکاری دارای
دو گرایش عمده است: محافظهکاری در برابر ارزشها، محافظهکاری در برابر
ساختارها. محافظهکاری بیشتر متکی بر آداب و رسوم، مذهب و اقتدار است.
ازینرو در ایالات متحدهٔ امریکا و کشورهای دیگر واژهٔ محافظهکاری نو مروج
شده است. در اروپای کنونی نیر گرایش به سمت برگشت به" ارزشهای کهنه"
مانند کوشش و تلاش، اطاعت و میهنپرستی در مباحثات اجتماعی و در زمینه های
فرهنگ وسیاست دیده میشود. در آلمان در دورهٔ جمهوری وایمار (دورهای در
تاریخ آلمان) تعدادی از روشنفکران ،اندیشههای محافظهکاری ملی و نازیسم
را باهم پیوند داده وآنها را هماهنگ ساختند و این را "انقلاب در
محافظهکاری" میپنداشتند.
تفاوتها از دیدگاه مذهبی
تفاوتهای ملی
محافظه
کاری شیوه ء سیاسی دارای بنیاد فلسفی معین نیست بلکه در دورههای معین
تاریخ گوناگون بوده است. محافظهکاری سدهٔ ۱۹ دارای اندیشههای متفاوت از
محافظه کاری سدهٔ ۲۱ بود.محافظه کاری در امریکا از ارزشهایی نمایندگی
میکند که آن را با محافظه کاری اروپا متفاوت میسازد.
اندیشهپردازان
اندیشههای
افلاطون در مورد دولت تا کنون پایهٔ تئوریهای محافظه کار را
میسازد.نمایندگان محافظه کار معاصر: فرانس شاتوبریان که گردانندهٔ نشریهٔ
لو کونسرواتور (Le Conservateur) بود. ادموند بورک انگلیسی کارل اشمیت و
نمایندگان انقلاب محافظهکاران در جمهوری وایمار(آلمان)
کونگ فوتسه
اندیشه های سیاسی : کونگ فوتسهfutze-Kung

کونگ فوتسه یا "کنفوسیوس" را دانشمندان فلسفه سیاسی، اولین فیلسوف سیاسی جهان میشمارند زیرا که وی قبل از سقراط و افلاطون میزیسته است. این فیلسوف بزرگ چینی در لو قدیم متولد شد و در علم و دانش شهرت فراوان یافت. او به مرتبه نخست وزیری دولت لو رسید و هنگامیکه زمامدار کشور راه عیاشی پیش گرفت در 395 قبل از میلاد از سمت خود استعفا داده و مدت تقریبا 13 سال حیات آوارگی اختیار کرد و از کشوری به کشور دیگر مسافرت کرده و به تعلیم مردم اشتغال داشت.
کونگ فوتسه معلم مذهبی نبوده و تعلیمات وی جنبه اخلاقی داشته و بیشتر مربوط بوده به حیات خانوادگی و اصلاحات اجتماعی و فن زمامداری. اندرزهای وی که تا به امروز راهنمای زندگی روزانه مردم شمرده میشود دارای ارزشهای علمی بوده و شبیه فلسفه سود جوئی است.
آئین
کونگ فوتسه اگر چه امروز عنوان یک دستور برای نظم سیاسی را نمیتواند داشته
باشد اما بعنوان یک فلسفه زندگی و احکام اخلاقی و اجتماعی تا به امروز
همچنان بر جا مانده است و در چین تاثیر بسزائی داشته است. شاید بتوان چین
را اولین کشوری دانست که در آن فلسفه بالنسبه روشن که بتوان آنرا یک فلسفه
سیاسی نامید بدست این حکیم خردمند بوجود آمده است، همانطور که یونان را در
منطقه باختری باید اولین سرزمینی دانست در تاریخ که فلسفه سیاسی در آن
ظهور کرده است.
کونگ
فوتسه آئین "عدم مقاومت" و "عدم دخالت" و فلسفه "فرار از امور دنیوی" را
با کلیه متفرعات آنارشیسم فلسفی آن مردود دانسته و بالعکس معتقد است به
هدایت بشری از طریق درک مستقیم مسائل یا استنباط و انتقال آن و مرام وی
متضمن عدم اعتماد به حکومت است و همین مواد است که مورد توجه و تایید بعضی
از فلاسفه مانند برتراند راسل گردیده که سرزمین چین را دیده و مطالعاتی در
فلسفه آن بعمل آورده است.
فساد
دستگاه حکومت و سیاست زمان بیش از هر چیز مورد توجه کونگ فوتسه بوده و فکر
او را مشغول داشته و موضوع دستورهای وی به پیروان و شاگردانش بوده است.
کونگ
فوتسه اعتقاد به صلح دوستی و صلح جوئی داشته است، چنانچه در خطاب به یکی
از امرا میگوید: "در اجرای امور حکومت چه ضرورتی دارد که کسی را به قتل
رسانی؟ بگذار امیال تو تابع نیکی و کار تو نمونه خوبی باشد و بدین طریق
مجازات و کیفر دادن مورد ضرورت نخواهد بود." او میگوید قانون اخلاق در
رابطه بین مرد و زن راه صعود میگیرد و در حد اعلای صعود خود حاکم اعظم بر
زمین و آسمان است... حس اخلاقی، فضلیت خاص انسان است... حس عدالت عبارت
است از شناسائی آنچه که حق و شایسته باشد... هرگاه مردم بنام قانون اخلاق
عملی را انجام دهند که از واقعیات زندگی آدمی دور باشد آنرا نباید قانون
اخلاق نامید.
او چندان معتقد به انقلاب نبود و بطوریکه در خلال گفته هایش استنباط میشود شاید بدین سبب است که میپنداشته است که وراث انقلاب نیز از همان قماش و از همان گوشت و خون مورثین انقلاب میباشند. ولی مخالف جدی انقلاب هم به نظر نمیرسد چنانچه در مسئله لزوم اطاعت فرزند نسبت به پدر و مادر با آنکه آنرا مورد تاکید اکید قرار میدهد اضافه میکند که "... اما اگر فرزند ملاحظه کرد که فرمان پدر خطاست باید مقاومت کند و همچنین یک وزیر در برابر فرمان خطای آقای اعظمش باید مقاومت نماید."
به
عقیده کونگ فوتسه مردم منبع واقعی و شایسته قدرت حاکمه سیاسی هستند زیرا
هر حکومتی که اعتماد مردم را از کف داد دیر یا زود ساقط میشود. اگر مردم
ایمان نسبت به زمامداران خود نداشته باشند دولت و کشور پایه و اساس نخواهد
داشت و بر جا نخواهد ماند.
او
معتقد است که اولین اصل حکومت همان اولین اصل اخلاق یعنی صمیمیت است.
ابزار عمده حکومت آن است که خود نمونه ای نیک باشد. زمامدار باید در سلوک
و رفتار نمونه و سرمشقی برجسته باشد تا مردم بواسطه حس تقلید از رفتار
ایشان سر مشق گیرند. رابطه بین زبردستان و زیر دستان باید همانند رابطه
بین باد با سبزه ها باشد. هنگامیکه باد از سمتی میوزد سبزه ها و علفها
باید از همان سمت خم شوند. آن کس که حکومت خود را بوسیله اصل تقوی رهبری
میکند میتوان تشبیهش نمود به ستاره قطبی که در مکان خود ثابت مانده و
ستارگان دیگر به دور آن در گردش هستند. زمامدار باید با سنگینی و وقار بر
مردم خود ریاست کند تا مردم به او احترام گذارند. چنانچه با مردم مانند یک
پدر و فرزند رفتار کند و با آنها مهربان باشد، مردم به وی وفادار خواهند
بود.
زمامدار باید پیش قدم نیکی باشد و افراد غیر صالح را تعلیم دهد آنان نیز با کمال اشتیاق ساعی خواهند شد که با تقوی باشند.
فن اداره حکومت منوط است به آنکه مردان شایسته را بدست آوری و بدست آوردن این چنین رجال منوط است به اخلاق شایسته خود زمامدار.
او
میگوید برای ترتیب شایسته دولت و منزه ساختن کشور و رهبری مردم به سطح
بالاتری از تمدن، یک وزیر عالی باید تا حداکثر امکان از ایجاد روابط خارجی
اجتناب کند و سعی نماید که کشور و دولت را از لحاظ مواد مورد احتیاج از
خارجیان بی نیاز نماید که هیچگاه لازم نیاید که برای تحصیل مواد مزبور
متوسل به جنگ گردد. دوم آنکه، از تجملات درباری بکاهد و سوم اینکه سعی کند
که ثروت هر چه بیشتر به نحو مبسوط بین مردم تقسیم شود زیرا تمرکز ثروت و
اموال راه تفرقه و پراکندگی مردم است و پراکندگی اموال بین مردم راه جمع
آوری و وحدت مردم است.
کونگ
فوتسو معتقد است که باید موسیقی را به تمام افراد تعلیم داد و میگوید چون
شخص کاملا در موسیقی استاد گشت و دل خود را پرورد و فکر خود را تابع نظم و
ترتیب نمود، قلب صمیمی و روح طبیعی و درست و نجیب وی به سهولت تکامل میابد
و مسرت همراه این تکامل به وی روی می آورد. بهترین طریق برای تقویت آداب و
عادات توجه به ترکیب موزیکی است که در کشور بکار میرود... از آداب و
موسیقی یک لحظه هم نباید هیچ یک از افراد غفلت ورزند... حسن نیت و
نیکخواهی با موسیقی قرابت دارد و راستی و درستی با آداب نیک.
هنگامیکه
بشر درک کند که چگونه رفتار و اخلاق شخصی خویشتن را تابع نظم و ترتیب قرار
دهد خواهد فهمید که چگونه بر مردم حکومت کند و چون دانست که چگونه بر مردم
حکومت کند خواهد فهمید که چگونه بر ملل و امپراطوریها فرمانروائی نماید.
هر فردی را که برای حکومت بر ملل و امپراطوریها دعوت نمایند باید سمت حرکت خود را متوجه هدف های نهگانه زیر قرار دهد:
پرورش
و مراقبت از رفتار خویشتن، احترام به مردان صاحب ارزش، محبت به اقوام و
انجام وظیفه نسبت به ایشان، احترام به وزرای عالی رتبه دولت، شناختن
خویشتن از طریق توجه به علایق و خیر و سعادت کل جسد افسران عامه (افسران و
کارگذاران دولت) (یعنی علائق خود را با آنها یکی دانستن)، خود را به منزله
پدر مردم عوام دانستن و نشان دادن، تشویق کلیه صنایع و هنرهای مفید، ابزار
ملاطفت نسبت بغربای کشورهای دوردست، و ابزار علاقه نسبت به خیر و سعادت
زمامداران امپراطوری.
چون
زمامدار توجه خود را معطوف به پرورش رفتار خویشتن دارد نسبت به قانون
اخلاق احترام قائل گشته است. هنگامیکه زمامدار به اشخاص صاحب ارزش احترام
گذارد وی در معرض فریب و اغفال متصدیان دسیسه باز واقع نخواهد شد. اگر
زمامدار به اقوام خود محبت کند بی محبتی در میان اعضاء خانواده او وجود
نخواهد داشت. چون زمامدار به وزرای دولت احترام گذارد مرتکب اشتباه و خطا
نخواهد شد. هنگامیکه زمامدار خویشتن را با توجه به علائق و خیر کل جسد
جامعه افسران دولت بشناسد یک روح قوی وفاداری در میان نجبای کشور بوجود
خواهد آمد. هنگامیکه زمامدار خود را پدر عامه مردم بشمارد، توده مردم به
خیر دولت قدم خواهند برداشت، چون زمامدار هنرهای مفید را تشویق کند در
کشور بقدر کفایت ثروت و مالیات بوجود خواهد آمد. چون زمامدار نسبت بغربای
کشورهای دوردست مهربانی کند مردمی از اقطار تمام عالم به کشور او روی
خواهند آورد، و چون زمامدار ابراز علاقه به خیر و سعادت زمامداران جزء و
حکام امپراطوری نماید ملهم احترام نسبت به اقتدار خویش در تمام جهان خواهد
گردید.
کونگ
فوتسه میگوید در کلیه مسائل کامیابی منوط به تهیه قبلی است، و بدون تهیه
قبلی همیشه شکست پیش خواهد آمد. هرگاه آنچه را که باید گفته شود قبلا
درباره آن تصمیم گرفته باشیم در هنگام گفتن دچار اشکال نخواهیم شد. هرگاه
خط مشی و رفتار قبلا تعیین شده باشد دیگر موردی برای رنجش پیش نخواهد آمد.
هرگاه درباره اصول کلی تصمیم گرفته باشیم دیگر در مورد انجام عمل ابهامی
پیش نخواهد آمد. کونگ فوتسه به رعایت آداب و رسوم و تشریفات اهمیت بسیار
داده و از لحاظ سیاسی آنرا سدی برای مردم در برابر زیاده رویهای شیطانی
میداند و میگوید هر کس آنها را بعنوان رسوم کهنه یا قدیمی بیفایده پندارد
این سد را خراب کرده و بطور یقین گرفتار تخریب حاصل از سیل بنیان کن فساد
خواهد شد.
با
وجود آنکه قسمت اعظم فلسفه کونگ فوتسه روح دنیوی و عملی نشان میدهد و
استنباط میشود که واضع آن توجه به واقعیات جهانی و زندگی بشری داشته است
جنبه خیالپرستی در آن فلسفه وجود دارد و کونگ فوتسه هم مانند افلاطون و
بسیاری از فلاسفه دیگر بهشتی خیالی در ذهن پرورده و برای خود یوتوپیائی
دارد چنانچه رویای صلح جهانی و وحدت عالم و ظهور یک جهان سراسر نیکی و
آرامش را دیده آنرا بدین نحو توصیف کرده:
آنگاه
که آن اصل بزرگ که آنرا سایه عظیم یا همانندی بزرگ مینامد غالب آمد، تمام
جهان مبدل به یک جمهوری خواهد شد، مردم رجال با استعداد و صاحب لیاقت و
تقوی را بر میگزینند، در باب همان صمیمیت سخن میرانند، و صلح جهانی را
پرورش میدهند. بدین طریق مردم تنها والدین حقیقی خود را والدین خود
نپنداشته و تنها نسبت به فرزندان حقیقی خود به نظر فرزندان خویش نمینگرند.
زندگی و اعاشه پیران را تا دم مرگ تامین میکنند، صاحبان سنین متوسط را کار
میدهند، و وسائل تربیت جوانان را فراهم میسازند. از بیوه زنان و مردان بی
زن، یتیمان، مردان بی فرزند و بیماران و کسانیکه به سبب بیماری از کار
افتاده اند کاملا توجه مینمایند. هر فرد مالک حقوق خود خواهد بود، فردیت و
شخصیت هر زن محفوظ میماند. مردم تولید ثروت میکنند اما نه تنها برای منفعت
خود. بدین طریق دسیسه بازان خود پرست بجای خود مینشینند و راه پیشرفت نمی
یابند. دزدان و غارتگران و خائنین شورش طلب و ماجراجو وجود نخواهند داشت و
بدین طریق درهای بیرونی باز خواهد ماند و بسته نخواهد بود و این است دولت
و کشوری که آنرا همانندی بزرگ مینامیم.
در
ادبیات و تحریرات فلسفی چین چهار کتاب بزرگ کلاسیک معروف وجود دارد که دو
تای آن شامل تعلیمات کونگ فوتسه است و به قلم شاگردان وی تحریر یافته و دو
جلد دیگر اثر فکر و تعلیمات همان شاگردان و پیروان کونگ فوتسه است.
کونگ
فوتسه یا کنفوسیوس در تابستان سال 479 قبل از میلاد در سن 73 سالگی در
حالیکه محصور به شاگردان خود و مورد احترام امیر کشور لو بود اما یک نفر
از کسان و بستگان وی حضور نداشتند بدرود حیات گفت.
این یادداشت گرفته شده است از کتاب تاریخ فلسفه سیاسی توسط دکتر بهاء الدین پازارگاد. جلد اول، چاپ سوم، انتشارات زوار، تهران، تیر ماه 1348 هجری شمسی. شرح حال کنفوسیوس 551 – 479 ق م. صفحه های 190 – 200.
جایگاه انگلیس در نظام نوین بینالملل

انگلستان به دلیل پیشینه تاریخی خود و تأثیرگذاری آن در شکلدهی به جریانات حاکم بر سیاست بینالملل، طی قرون گذشته همواره مورد توجه ناظران بینالمللی و نیز مردم عادی قرار داشته است. سابقه تاریخی این کشور آن چنان سایه سنگین خود را حفظ کرده که هنوز با وجودی که این کشور اینک یک قدرت متوسط به شمار میرود، از نظر عدهای عاملی تعیین کننده در جریانات سیاسی بینالمللی است. از همینرو و به منظور ارائه تصویری روشن از جایگاه کنونی انگلیس در نظام بینالملل و با توجه به برگزاری انتخابات پارلمانی در این کشور، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک بر آن شد تا طی یک نشست به بررسی «جایگاه انگلیس در نظام نوین بینالملل» بپردازد. در این نشست، ابتدا وضعیت سیاسی و اقتصادی کنونی انگلیس مورد بررسی قرار گرفت. سپس به انتخابات پارلمانی این کشور و روی کار آمدن حزب محافظهکار پرداخته شد و در انتها سیاست خارجی این کشور به ویژه روابط خاص آن با آمریکا و نیز نقش آن در اتحادیه اروپا به بحث گذاشته شد. گزارش حاضر جمعبندی مطالب ارائه شده در این نشست میباشد.
نتایج
انگلستان کشوری است که از چند قومیت تشکیل شده است، در واقع، نام صحیح این کشور «پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» است که از انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی تشکیل میشود. به لحاظ جغرافیایی، بریتانیا کشوری جزیرهای است که در شمال غربی قاره اروپا قرار دارد و تنها ایرلند شمالی که خود با خاک اصلی بریتانیا دارای مرزهای آبی است، با جمهوری ایرلند (یا همان ایرلند جنوبی) دارای مرز خشکی است. نکته جالب در مورد این کشور آن است که اقوام تشکیل دهنده آن هنوز نسبت به ملیت و سنتهای خود بسیار تعصب دارند، اما با این حال در طول زمان و طی یک روند طولانی توانستهاند مکانیسمی برای همزیستی با یکدیگر بیابند و تجربه موفقی را در این زمینه به جهانیان عرضه کنند. در واقع روند اتحاد در این کشور که ابتدا با به هم پیوستن انگلستان و ولز شروع شده بود، با اتحاد با اسکاتلند در 1707 وارد مرحله جدیدی شد و در 1801، با پیوستن ایرلند تکمیل شد که البته در سال 1921 بخش جنوبی آن به استقلال دست یافت.
یکی از ویژگیهای انگلستان، نظام پارلمانی آن کشور است که در زمره عوامل وحدت بخش آن بوده است. این کشور مشروطه پادشاهی است و دارای قانون اساسی مدون نیست و مجموعهای از منابع کتبی از جمله منشورها، رویههای قضایی و معاهدات بینالمللی تعیین کننده نحوه اداره امور در این کشور هستند. پارلمان انگلستان از دو مجلس عوام و لردها تشکیل شده است، معمولاً رهبر حزبی که در مجلس عوام اکثریت را داشته باشد به نخست وزیری برگزیده میشود. برای انتخابات مجلس عوام 650 حوزه انتخابیه در نظر گرفته شده که هر نامزد با کسب اکثریت ساده در آن به نمایندگی انتخاب میشود. بنا بر عرف جاری و قانون مصوب 1911، ظرف پنج سال از آغاز هر دوره قانونگذاری باید انتخابات جدید برگزار شود. در بریتانیا، سه حزب عمده کارگر، محافظهکار و لیبرال دموکرات فعالیت دارند که در مجموع 621 کرسی از 650 کرسی مجلس عوام را در اختیار دارند. بقیه کرسیها تعلق به احزاب کوچکتر دارد. ایرلند شمالی، اسکاتلند و ولز نیز هر یک دارای دولت و قوه مجریه و قوه قانونگذاری (تک مجلسی) خاص خود هستند که در حوزههایی که از سوی دولت مرکزی به آنها اختیار واگذار شد، اعمال حاکمیت میکنند.
وضعیت جغرافیایی انگلستان بر سرنوشت این کشور تأثیرگذار بوده است. از آنجا که انگلستان سرزمین کوچکی است که مدام در معرض تهدید از جانب قدرتهای اروپایی قارهای قرار داشته است و از این ناحیه احساس خطر میکرده است، مردمان آن با سخت کوشی و تدبیر در پی آن برآمدهاند که به هر وسیلهای بقای خود را تضمین کنند و از همینرو به ابداعات بزرگی دست زدند که حاصل این تلاشها ایجاد یک امپراتوری بزرگ و انقلاب صنعتی بود. امپراتوری بریتانیا که دامنه سلطه و نفوذ آن به سراسر جهان کشیده شده بود، به مدت 200 سال دوام آورد و آثاری تعیین کننده بر روند حوادث در جهان داشت و از چنان هیمنهای برخوردار بود که سایه آن همچنان بر این کشور و سایر کشورها سنگینی میکند و برداشتها نسبت به نفوذ و تأثیرگذاری بریتانیا بر صحنه بینالمللی را کماکان تحتالشعاع قرار داده است. این در حالی است که انگلستان امروزه یک قدرت متوسط است.
انگلستان پس از جنگ جهانی دوم با این واقعیت مواجه شد که دیگر قادر به حفظ امپراتوری عظیم خود نیست و این امپراتوری عملاً در سال 1963 به پایان رسید و تنها هنگکنگ بود که در سال 1999، از سیطره انگلستان خارج شد. امروزه هر چند اقتصاد انگلستان به لحاظ تولید ناخالص داخلی در رده ششم پس از کشورهای آمریکا، چین، ژاپن، آلمان و فرانسه قرار دارد، اما 75 درصد اقتصاد این کشور در بخش خدمات متمرکز شده است و تنها 13 درصد آن به صنعت مربوط میشود. میتوان گفت که انگلستان اساساً دارای صادرات خدماتی است. به طور کلی، برای ارزیابی وضعیت اقتصادی انگلستان باید به این نکته توجه کرد که طی سالهای اخیر، صنعت در این کشور رو به زوال بوده است و انگلستان در این زمینه از توان رقابت با دیگر قدرتهای اروپایی نظیر آلمان، فرانسه و ایتالیا برخوردار نیست، اما در مقابل این کشور در رابطه با تجارت خدمات و مسائل بانکی و مالی از وضعیت خوبی برخوردارست؛ به گونهای که با وجود آنکه فرانکفورت مقر بانک مرکزی اروپاست و اقتصاد آلمان نیز به مراتب از اقتصاد انگلستان قدرتمندتر است، اما لندن پس از نیویورک دومین مرکز مالی جهان میباشد. در مجموع، اقتصاد انگلستان را میتوان شامل سه بخش صنایع، خدمات و مالی دانست که در این میان صنایع سهم بسیار کمتری دارد.
سیاست خارجی انگلستان
سیاست خارجی انگلستان از پایان جنگ جهانی دوم بدین سو بر سه پایه روابط خاص و ویژه با ایالات متحده، روابط با جامعه مشترکالمنافع و روابط با جامعه اروپا و بعداً اتحادیه اروپا استوار بوده است.
در خصوص روابط ویژه انگلستان با آمریکا دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، در عین اینکه همگان اشتراکنظر دارند که این روابط ویژه بر پایه منافع مشترک طرفین شکل گرفته است، اما در خود آمریکا افراد زیادی وجود دارند که به وجود نوعی روابط ویژه بین آمریکا و انگلستان اعتقاد ندارند. در واقع، ریشه این پدیده به این واقعیت برمیگردد که انگلستان پس از پایان جنگ جهانی دوم متوجه شد که از قدرت آن بسیار کاسته شده است و به فکر چارهجویی افتاد تا همچنان به عنوان یک بازیگر ژئوپولیتیک در صحنه سیاست بینالملل باقی بماند و از اینرو سیاست وابستگی به آمریکا را در پیش گرفت. آمریکا نیز با این شرط این اتحاد و وابستگی را پذیرفت که انگلستان از امپراتوری خود دست بکشد و دلار را به عنوان یک ارز بینالمللی بپذیرد. در واقع انگلستان به دلیل ضعف اقتصادی خود دیگر نمیتوانست بدون آمریکا از یک سو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر در صحنه سیاست بینالملل نقشآفرینی کند. در واقع، در دنیای پس از جنگ، انگلستان که خود را از نظر اقتصادی ضعیف و امپراتوری خود را از دست رفته میدید، تلاش کرد با استفاده از پتانسیلهای دیپلماتیک خود یک امپراتوری دیپلماسی بنا کند. این امپراتوری مبتنی بر این واقعیت است که در عین حالی که انگلستان در شرایط نوین بینالمللی مجبور به تکیه بر آمریکا و سواری رایگان گرفتن از آن کشور است، آمریکا نیز خود را در بسیاری موارد محتاج به کمک انگلستان میبیند و این مسئله بیش از هر جای دیگر در فرایند اجماعسازی در خصوص موضوعات مختلف بینالمللی خود را نشان میدهد. در این زمینه، انگلستان دارای این مزیت نسبی است که هم عضو دائمی شورای امنیت است و هم از فوت و فن دیپلماسی به خوبی آگاه میباشد.
از سوی دیگر، قدرت دستگاه دیپلماسی و اطلاعاتی انگلستان به این کشور امکان میدهد که در مسائل بینالمللی تأثیرگذار باشد. برای مثال، در پاکستان، انگلستان بیشترین نقش را در پیدایش این کشور و نیز اتاقهای فکر سیاسی آن داشته است. به اعتقاد برخی صاحبنظران، جداسازی دو مجموعه پاکستان و بنگلادش نیز از فکری نشئت گرفت که مورد حمایت لندن بود. همچنین طراحی برخی احزاب سیاسی پاکستان مانند مسلم لیگ از طرف لندن صورت پذیرفته است و حتی کودتای مشرف با هدایت انگلیسیها صورت گرفت. انگلستان از این تبحر برخوردارست که در پاکستان در شرایط مناسب از افراد مناسب بهره جوید، چنان که وارد شدن شوکت عزیز به صحنه سیاست در پاکستان از جمله ابتکارات انگلستان بود.
در افغانستان نیز انگلیسیها در این زمینه مهارت خود را نشان دادند و از جمله چهرههایی را در این کشور مطرح کردند؛ از جمله در دوران پس از شکست طالبان، به ناگهان فردی به نام عبدالحق وارد صحنه سیاست در این کشور شد که گذرنامه انگلیسی داشت. همچنین تفاهم آق قلعه که باعث ارتقای موقعیت جریان افراط از فاز نظامی به فاز سیاسی شد، ساخته و پرداخته انگلیسیها بود، به طوری که امروزه نیز مجمع عالی صلح برآمده از همان تفاهمات است.
در قضیه بالکان نیز حمایت انگلستان از صربها به مدت سه سال مانع از شکست محاصره سارایوو شد و با اعمال نفوذ انگلستان، از اجرای کامل مفاد معاهده صلح دیتون جلوگیری به عمل آمد.
از اینرو، با وجود ضعف اقتصادی، انگلستان با تکیه بر قدرت دیپلماسی خود توانسته تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. در مقام مقایسه، ژاپن با وجود اعطای کمکهای اقتصادی کلان به افغانستان و پاکستان، به ویژه در حوزههای آموزش بهداشت و زنان، هیچ گاه نتوانسته است نقش تعیین کنندهای در جریان امور سیاسی این کشورها داشته باشد.
در خصوص نقش انگلستان در اتحادیه اروپا نیز دیدگاههای متفاوتی در انگلستان وجود دارد. با توجه به این واقعیت که انگلستان در بسیاری از حوزهها این اختیار را برای خود حفظ کرده است که از پیوستن به ترتیباتی نظیر پول واحد اروپایی و شنگن خودداری کند، دیدگاه غالب این بوده است که انگلستان چندان مایل نیست خود را در چارچوب اتحادیه اروپا تعریف کند و در واقع بیشتر خواهان آن است که نقش رابط میان اروپا و آمریکا داشته باشد. با این حال، به رغم وجود نگرش منفی نسبت به اتحادیه در انگلستان، تعدادی از سیاستمداران این کشور حتی در حزب محافظهکار خواهان جذب بیشتر در اتحادیه و فاصله گرفتن از آمریکا هستند.
انتخابات اخیر در انگلستان
در انتخابات اخیر در انگلستان، دو حزب عمده این کشور یعنی کارگر و محافظهکار هیچ کدام به اندازه کافی کرسیهای مجلس عوام را در دست نگرفتند تا بتوانند به طور مستقل دولت تشکیل دهند و این امر وضعیت سیاسی کشور را پیچیدهتر ساخت. طبیعی است در صورتی که یکی از احزاب میتوانست در پارلمان حائر اکثریت شود، مدیریت امور کشور به شکل راحتتری میتوانست انجام پذیرد. با توجه به شرایطی که به وجود آمد، احزاب محافظهکار و کارگر میبایست برای تشکیل کابینه وارد مذاکره با حزب کوچکتر لیبرال دموکرات میشدند و از آنجا که حزب محافظهکار از تعداد کرسیهای بیشتری برخوردار بود، این حزب از سوی ملکه مأمور تشکیل کابینه گردید و سرانجام پس از مذاکرات و چانهزنیهای فشرده توانست حمایت حزب لیبرال دموکرات را برای تشکیل یک دولت ائتلافی جلب کند. البته باید توجه داشت که دولت ائتلافی حالتی شکننده دارد و ممکن است در صورت بروز اختلاف میان احزاب ائتلافی بر سر سیاستها و خطمشیها هر لحظه در خطر سقوط قرار گیرد.
اصولاً در سپهر سیاسی بریتانیا، حزب محافظهکار طرفدار سیاستهای سنتی و دفاع از نظام سرمایهداری و صاحبان سرمایه است، در حالی که حزب کارگر مدعی پیروی از ایدهآلهای سوسیالیستی و طرفداری از اقشار متوسط جامعه و نیز اقلیتها میباشد و حزب لیبرال دموکرات نیز در میانه طیف قرار میگیرد. به طور کلی باید توجه داشت که انگلستان یک کشور سرمایهداری است و اینکه این امکان فراهم آمد تا سوسیالیسم در قالب حزب کارگر در این کشور نضج بگیرد، ناشی از فشارهای اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم بود. در اوضاع نابسامان اقتصادی سالهای پس از جنگ که فقر و فلاکت گسترش یافته بود، زمینه برای نفوذ کمونیسم از نوع شرقی که مورد حمایت اتحاد شوروی قرار داشت، مساعد بود. از همینرو، حزب کارگر و دیگر احزاب چپگرا در اروپای غربی در حکم سوپاپ اطمینان برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بودند و در چارچوب نظام سرمایهداری حاکم، برخی ایدههای سوسیالیستی را در جهت افزایش سطح زندگی طبقات فرو دست و فراهم آوردن برخی امکانات رفاهی برای آنان ترویج میدادند. بر همین اساس، حزب کارگر در سالهای پس از جنگ بارها دولت را در دست گرفت و سیاستهای خود را به اجرا گذاشت. با این حال، به دلیل اینکه سیاستهای حزب کارگر هزینههای زیادی را بر بودجه عمومی تحمیل میکرد و ادامه وضعیت به این صورت دشوار شده بود، حزب محافظهکار به رهبری خانم مارگارت تاچر، در سال 1979، با وعده اصلاح امور به قدرت رسید و سیاستهای نئولیبرالها را در پیش گرفت که هدف آنها کاستن از هزینههای عمومی و این مسئله بود که مردم دیگر به جای تکیه بر دولت برخودشان تکیه داشته باشند. در همین راستا، خطمشی کوچکسازی دولت در پیشگرفته شد. اما نتیجه این سیاستها تنها افزایش نرخ بیکاری و گسترش نارضایتی در میان مردم بود. طی سالهای پس از جنگ دو چهره در سیاست انگلستان بسیار تأثیرگذار بودند، یکی کلنت اتلی رهبر حزب کارگر که در سال 1946 به نخست وزیری رسید و سوسیالیسم را وارد صحنه سیاست در انگلیس کرد و دیگری مارگارت تاچر از حزب محافظهکار که سوسیالیسم را از صحنه سیاست انگلستان برچید. به طور کلی میتوان چنین اظهار نظر کرد که در انگلستان، جا به جایی قدرت به این دلیل روی میدهد که احزاب پس از آنکه با ایدههای نو به قدرت میرسند و از عهده حل مشکلات جامعه عاجز میمانند، دیگر حرفی برای گفتن ندارند و از اینرو به ناچار از قدرت کنار گذاشته میشوند. در وضعیت حاضر که هر دو حزب طرح و ایده جدیدی برای عرضه ندارند، شاهد نوعی بحران در صحنه سیاسی کشور هستیم که این امر سبب بروز شکاف و بحران در داخل دو حزب بزرگ کشور نیز شده است. در حزب کارگر که از زمان تونی بلر بیشتر به سمت میانه طیف سیاسی متمایل شده بود، یک جناح به رهبری گوردون براون به وجود آمده که معتقد است حزب باید به پایگاه مردمی و اصلی خودش یعنی طبقه کارگر و اقلیتهای زبانی، نژادی و مذهبی باز گردد. در حالی که جناح مقابل بر این باور است که جامعه انگلستان تغییر پیدا کرده است و طبقه کارگر آن قدر کوچک شده که نمیتوان به آن اتکا کرد و باید بر روی طبقه متوسط سرمایه گذاری کرد. همچنین در حزب محافظه کار نیز شکاف وجود دارد. جناحی از این حزب که همان توریهای قدیمی هستند طرفدار نظام سرمایهداری و در کنار آن یک نظام قدرتمند تأمین اجتماعی هستند. اما جناحی دیگر که پیرو سیاستهای تاچر میباشد، هوادار یک نظام اقتصادی لیبرال تمام عیار است و راه نجات اقتصاد کشور را در این میبینند.
امروزه دولت محافظهکار دیوید کامرون با کسری بودجه عظیم و همچنین کسری تجاری روبهروست و در پی آن بر آمده است تا حد امکان از هزینههای عمومی بکاهد که البته این سیاست علاوه بر اینکه ایجاد نارضایتیهای گسترده خواهد کرد، به بیکاری و رکود اقتصادی که کشور را فرا گرفته نیز دامن خواهد زد.
نتیجهگیری
به طور کلی میتوان این گونه نتیجه گرفت که جایگاه انگلستان در نظام نوین بینالملل متأثر از وضعیت داخلی و مهمتر از آن ویژگیهایی است که این کشور را از سایر کشورهای اروپایی متمایز میکند. انگلستان از سه ویژگی سنتگرایی، خاصگرایی و آتلانتیکگرایی برخوردار است. این ویژگیها بر رفتار این کشور در صحنه سیاست بینالملل تأثیرگذار میباشد. برای مثال، اولویتی که این کشور برای ناتو در مقایسه با اتحادیه اروپا قائل است، در این چارچوب قابل توجیه میباشد و نیز نظام حقوقی آن که مبتنی بر کامنلا و حقوق عرفی است، نشان از سنتگرایی خاص این کشور دارد. به طور کلی، اگر قدرت یک کشور را ناشی از شش منبع اقتصاد، سیاست، نیروهای نظامی، فرهنگ، ژئوپولیتیک و جمعیت بدانیم، در مورد انگلستان باید منبع دیگری را نیز اضافه کنیم که آن شهرت است و همین منبع اخیر است که سبب بسیاری از سوء برداشتها در مورد قدرت واقعی این کشور شده است.
به نقل از : مرکز مطالعات استراتژیک
به بهانه انقلاب مردم مصر : نگاهی به کشور Arab Republic of Egypt
وحید پرست تاش
انقلاب مصر این هفته همه را خیره و در انتظار گذاشته است. ناظران و تحلیل گران نمی توانند خود را به سرعت وقایع رسانده و تحلیل های درستی همه جانبه ای ارائه کنند. کشورها در موضع گیری دچار تردید شده اند و برخی نگران و برخی از این اتفاق خرسند هستند. مصر آبستن حوادث است. این هفته پایگاه تخصصی سیاست بین الملل ( اینپا ) به مصر می پردازد. مصر کشوری با تاریخی کهن و سوابقی درخشان در تاریخ منطقه است. اگرچه در دوره هایی پیوند ناخوشایند این کشور با رژیم اسرائیل به واسطه حکومت های غیردموکراتیک بر مردم این سرزمین اسلامی تحمیل گردید ولی انقلاب اخیر نتیجه اش هرچه باشد به سود اسرائیل نیست. اسرائیلی ها می دانند که مبارک مهره اصلی آنها در منطقه است و حتی البرادعی لیبرال نیز این چنین در برابر اسرائیل نرمش نشان نخواهد داد.به بهانه انقلاب مردم مصر : نگاهی به کشور
مصر یکی از قدیمیترین کشورهای جهان و تمدن آن که در حاشیه رود نیل شکل گرفته در زمره کهنترین تمدنها محسوب میشود که از حدود ۴ هزار سال قبل از میلاد موجود است.مصر از جمله كشورهاى شمال آفريقاست و با مساحتى معادل 1001449 كيلومتر مربع، بيست و هشتمين كشور جهان به شمار مى رود. دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود. نیای آنچه امروزه کانال سوئز نام دارد برای نخستین بار از سوی ایرانیان در مصر کنده و راهاندازی شد. مصر بالغ بر 52426000 نفر(سال 91) جمعيت داشته و از نظر توزيع جمعيت، 45 % مردم اين كشور در شهرها و 55 % آن در روستاها زندگى مى كنند.
----
مصر
یکی از قدیمیترین کشورهای جهان و تمدن آن که در حاشیه رود نیل شکل گرفته
در زمره کهنترین تمدنها محسوب میشود که از حدود ۴ هزار سال قبل از
میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فراعنه بود و آثار تاریخی مهمی چون
اهرام سهگانه و معابد بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطورههای
سامی محل ظهور پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین
مصر آوردهاند.
دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط
کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو
پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود. نیای آنچه امروزه
کانال سوئز نام دارد برای نخستین بار از سوی ایرانیان در مصر کنده و
راهاندازی شد.
در سال ۳۳۲ ق.م اسکندر این سرزمین را تصرف نمود و تا
سال بعد دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما
بودند. در سال ۶۴۱ میلادی (۱۹ هجری قمری) در زمان خلیفه دوم، عمر،
مسلمانان این کشور را فتح کردند. پس از فتح این سرزمین توسط عربها، بخش
بزگی از فرهنگ و تمدن این سرزمین به یغما رفت و عربها زبان خودشان را به
این مملکت تحمیل کردند. مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی
بوده و تا سال ۱۵۱۷ میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای
اموی و عباسی و فاطمی بود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون به آن لشکر کشید و در سال
۱۸۰۵ میلادی محمدعلی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شده و سلسله جدید
مصر را تشکیل داد.
برای مدتها مصر تحتالحمایه انگلستان بود ولی پس از
جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام کرد. در جنگ جهانی
دوم طی سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳ با اینکه مصر بیطرفی خود را اعلام کرده بود
اما سرزمینهای غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبردهای سنگین
بین ارتش آلمان و ارتش بریتانیا بود و با انکه آلمانیها فاصله چندانی با
کانال سوئز نداشتند، اما در منطقهای به نام العلمین شکست خوردند و همین
شکست نقطه آغاز شکستهای دیگر آنها شد.
مصر در سال ۱۹۴۵ به عضویت
سازمان ملل متحد در آمد. در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری
فرانسه به مصر حمله کردند، اما با پشتیبانی شوروی پیشین و بی طرفی امریکا،
بدون نتیجه خاتمه یافت. در طی سالهای بعد دو جنگ دیگر نیز بین مصر و دیگر
کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد. (۱۹۶۷ و ۱۹۷۳)
بى شك، مصر در تاريخ گذشته خود، در ميان كشورهاى عربى، نقش ويژه اى داشته است. اهميت مصر، آنجايى بيشتر رخ مى نمايد كه از يك سو، به عنوان مركز ثقل انديشه هاى سياسى و مذهبى در جهان عرب و از سوى ديگر، محل اصلى ظهور ناسيوناليسم عربى در سالهاى پس از جنگ جهانى دوم و بالاخره جولانگاه اصلى مبارزه با اسرائيل و حمايت از مبارزات ضد صهيونيستى جنبش مقاومت مردم فلسطين بوده است. پيشگامى مصر در ميان كشورهاى عربى در دو حقيقت اصلى نهفته است: قرار گرفتن مصر به عنوان مهد اصلى نشر جنبش فكرى ناسيوناليسم عربى به رهبرى جمال عبدالناصر و خيزش جنبشهاى اسلامى به رهبرى گروههاى اسلامى و اصلاح طلب.
از اهميت و موقعيت استراتژيك مصر كه بگذريم، بررسى و تحليل جنبشهاى اسلامى از مباحث تازه اى است كه امروزه جايگاه خود را بيش از پيش بازيافته است. طرح اين مباحث، به ويژه، پس از ظهورانقلاب اسلامى ايران كه خود مهمترين عامل رشد و تقويت فزاينده گروههاى ملى و اسلامى در جهان عرب بود، حائزاهميت است.
جغرافياى كشور مصر
مصر
از جمله كشورهاى شمال آفريقاست و با مساحتى معادل 1001449 كيلومتر مربع،
بيست و هشتمين كشور جهان به شمار مى رود. در منطقه مايل به گرم واقع شده و
داراى حكومت جمهورى مى باشد. نژاد مردم اين كشور، عموما قبطى و سامى بوده
و 92% جمعيت آن را مسلمانان تشكيل مى دهند. زبان رسمى، عربى و واحد پول
اين كشور«ليرمصرى» مى باشد. مصر داراى سرزمينى عمدتا كم ارتفاع و جلگه هاى
آن دراطراف رود نيل و دلتاى آن، قرار دارد. اين كشور در كنار درياهاى
مديترانه و سرخ ودرهمسايگى كشورهاى ليبى درغرب، سودان درجنوب و فلسطين
اشغالى در شمال شرقى واقع شده است. مصر، سرزمین و کشوری است در شمال و
شمال شرقی قاره افریقا که مساحت آن ۱٬۰۰۱٬۴۴۹ کیلومتر مربع بوده و از
دیدگاه وسعت بیست و هشتمین کشور جهان محسوب میگردد.
در شمال مصر دریای
مدیترانه و در شرق آن دریای سرخ قرار دارد. از سمت جنوب با سودان و از سوی
باختر با کشور لیبی همسایهاست. البته از ناحیه صحرای سینا به فلسطین نیز
مرتبط میباشد. پایتخت مصر شهر قاهره است و از دیگر شهرهای مهم آن
میتوان به اسکندریه، اسوان، جیزه، فیوم و پورت سعید اشاره کرد. شهرهایی
مانند سلوم، بردیا، سیدی برانی، مطروح و العلمین نیز به سبب وقایعی که طی
جنگ جهانی دوم در آنها به وقوع پیوست مشهور گشتهاند.
در شرق و شمال
شرقی این کشور شبه جزیرهای است که شبه جزیره سینا خوانده میشود و تا قبل
از قرن نوزدهم در قسمتی به خاک مصر متصل بود. اما در سده بیستم کانالی حفر
کردند که آن را از خاک مصر جدا کرد و دریای سرخ را به دریای مدیترانه متصل
مینمود. نام آن، کانال سوئز است که ۱۶۸ کیلومتر طول دارد و چون مسیر
ارتباطی میان سه قاره اروپا، آسیا و افریقا میباشد، از اهمیت بسیار زیادی
برخوردار است.
سرزمین مصر به سه قسمت تقسیم میشود:
۱. صحرای شرقی یا عربی.
۲. شبه جزیره سینا و زمینهای نیل.
۳. صحرای غربی.
مصر
آخرین کشوری است که رود نیل از آن میگذرد و سپس به دریای مدیترانه
میریزد. به این خاطر در محل پیوستن آن به دریا، دلتای نیل بوجود آمده که
سرزمین اصلی کشاورزی این کشور است. در اطراف این رود نیز کشاورزی رونق
بسیار دارد به طوری که تنها نقاط آباد مصر سواحل نیل میباشد.
از
مهمترين ويژگيهاى جغرافيايى اين كشور، مى توان به رود نيل اشاره كرد كه با
6671 كيلومتر طول كه از سد آسوان در جنوب تا قاهره درشمال، دريك دره حركت
مى كند وسپس وارد دلتاى نيل مى شود وفلات صحرايى را به دو صحراى غربى كه
با 362800 مايل مربع وسعت، تا مرز ليبى امتداد دارد و صحراى شرقى كه تا
درياى سرخ و كانال سوئز و خليج عقبه امتداد دارد، تقسيم مى كند. همچنين
صحراى سينابا23000 مايل مربع وسعت، سومين صحراى بزرگ مصراست. كاترين
بلندترين قله اين كشور، درجنوب صحراى سينا واقع وداراى 866 پاارتفاع است.
کشور مصر به ۲۹ استان بخش میشود:
1.استان ۶ اکتبر
2.استان دقهلیه
3.استان بحر الاحمر
4.استان بحیره
5.استان فیوم
6.استان غربیه
7.استان اسکندریه
8.استان اسماعیلیه
9.استان اقصر
10.استان جیزه
11.استان منوفیه
12.استان منیا
13.استان قاهره
14.استان قلیوبیه
15.استان وادی الجدید
16.استان شرقیه
17.استان سوئز
18.استان اسوان
19.استان اسیوط
20.استان بنی سویف
21.استان پورتسعید
22.استان حلوان
23.استان دمیاط
24.استان جنوب سیناء
25.استان کفر الشیخ
26.استان مطروح
27.استان قنا
28.استان شمال سیناء
29.استان سوهاج
4- چهره سياسى وآموزشى مصر
جمعيت كشور مصر
مصر بالغ بر 52426000 نفر(سال 91) جمعيت داشته و از نظر توزيع جمعيت، 45 % مردم اين كشور در شهرها و 55 % آن در روستاها زندگى مى كنند. تراكم جمعيتى اين كشور 9/41 كيلومتر مربع مى باشد. 6/31 جمعيت آن را افراد زير 14 سال، 5/65 افراد بين 15 - 59 سال و 9/2 % جمعيت را افراد بالاى 60 سال تشكيل مى دهند. متوسط عمر براى مردان 6/53 و براى زنان 8/56 سال مى باشد. ميزان زاد و ولد 7/37 (درهزار) و ميزان مرگ و مير 8/11 (در هزار) است. متوسط رشد جمعيت آن 3/2 درصد مى باشد. مهمترين شهرهاى اين كشور از نظر جمعيت، قاهره با 5084463 نفر، اسكندريه با 2318655 نفر، جيزه با 1246713 نفر، شبراءالخيمه با 393700 نفر، محلة الكبرى با 292853 نفر، طنطابا 284636 نفر و بالاخره پرت سعيد با 262620 نفر مى باشد.
وضعيت اقتصادى
مهمترين صنايع اين كشور، نساجى، شيميايى، نفت، سيمان، فلزكارى، فولادسازى و محصولات كشاورزى است. نيروى كار اين كشور، بالغ بر 13ميليون نفر است كه 13 % آن در صنايع، 24 % دركشاورزى و 24 % درخدمات مشغول به كارهستند. ميزان توليد ناخالص ملى (1978 م) بالغ بر 20 ميليارد دلار و در آمد سرانه آن 492 ميليارد دلار بوده كه 22 % آن از منابع و 30 % از كشاورزى مى باشد. هزينه هاى نظامى آن درسال، 7/3 % و آموزش و پرورش نيز 3/5 درصد توليدناخالص ملى رابه خود اختصاص داده است. سالانه در حدود يك ميليون نفر، توريست از اين كشور ديدن مى كنند.
قانون اساسى اين كشور، در سال 1971 تدوين گرديده است و قوه مقننه آن از مجلسى به نام "مجلس خلق" با 392 عضو تشكيل مى شود. براساس آخرين تقسيمات كشورى، مصر از 25 فرماندارى شكل مى گيرد. فعاليت احزاب دراين كشور، محدود بوده واحزاب عمده آن، عبارتنداز: حزب دمكرات ملى، (NDP)، احزاب سوسياليست كارگر، سوسيال ليبرال و كمونيست.
حدود 44 % مردم، باسواد و 43 % نوجوانان 15 - 19 ساله، در مدارس مشغول به تحصيل مى باشند و به طور متوسط، براى هر 31 دانش آموز يك معلم وجود دارد. روزانه، تقريبا 14نشريه باتيراژى حدود 4284000 و سرانه 102 روزنامه براى هرهزارنفر در سال منتشر مى شود. (1980م).
در این کشور ۱۰ میلیون و ۸۰۸ هزار خط تلفن ثابت و ۳۰ میلیون و ۴۷ هزار خط تلفن همراه وجود دارد. رسانههای این کشور در منطقه خاورمیانه نقش مهمی ایفا میکنند. تلویزیون و صنعت فیلمسازی این کشور بخش مهمی از خوراک دیداری مردم منطقه عربزبان را تامین میکند.روزنامهها و نشریات مکتوب این کشور نیز جزو پرمخاطبترین رسانهها در دنیای عربزبان هستند. الاهرام یکی از قدیمیترین روزنامههای این کشور است. مصر پنج هزار و ۳۶۳ میزبان اینترنتی و شش میلیون کاربر اینترنت دارد.
کانال سوئز و مصر
فکر متصل کردن دریای سرخ به دریای مدیترانه از دوران مصر باستان وجود داشت. کانال فعلی سوئز که دو دریای، مدیترانه و «سرخ» را مستقیماً و نه از طریق نیل به یکدیگر مربوط میکند، زاییده فکر مهندس فرانسوی فردینان دولسپس است که مذاکراتی را با «سعید پاشا» سومین والی مصر و نواده محمد علی پاشا بنیانگذار سلسله محمدعلی در مصرآغاز کرد. برای ساخت این کانال شرکت کانال سوئز تاسیس شد که بیشتر سهام آن متعلق به فرانسویان و بخشی دولت مصر بود. این پروژه عظیم که با هزینه دولت مصر (و حداقل در دورهای) با کار اجباری کشاورزان مصری در سال ۱۸۶۹ به پایان رسید برای ۹۹ سال در اختیار شرکت فرانسوی قرار گرفته و قرار شد دولت مصر کنترلی بر حمل ونقل از آن آبراه نداشته باشد. مراسم افتتاح کانال سوئز به پول آن روز(۱۳۶ سال پیش) نزدیک به یک میلیون جنیه (پوند) انگلیسی خرج برداشت و فرمانروایان بزرگ اروپا مانند «فرانسوا ژوزف» امپراتور اتریش و ولیعهد «پروس» در این مراسم حضور یافتند. هزینه این مراسم کلا به حساب دولت مصر گذاشته شد. اندکی پس از افتتاح کانال سوئز، در زمان نخستوزیری دیزرائیلی، دولت بریتانیا ۴۴ درصد سهام شرکت کانال سوئز را از خدیوی مصر خریداری نمود و بقیه سهام در دست سرمایهداران فرانسوی بود. لذا خود مصر عملاً هیچگونه بهره مالی از کانال سوئز نداشت. «دیزرائیلی» حاصل تلاش درخشان خود را در گزارش کوتاه و جاودانه به ملکه ویکتوریا تقدیم کرد و در پایان آن چنین نوشت: «و حالا کانال سوئز مال شماست سرور من» به مرور ایام قروض پر بهره ناشی از ساخت کانال سوئز موجب آن شد که مستشاران مالی انگلستان در تمامی شؤون اداری مصر دخالت کنند و این زمینهساز تبدیل مصر به مستعمره بریتانیا تا زمان استقلال شد. در سال ۱۸۸۲ یک مصری وطن پرست به نام احمد عرابی پاشا که وزیر جنگ بود، زیر بار دخالت حاکم انگلیسی مصر نرفت و یک شورش مسلحانه تمام عیار سراسر مصر را فرا گرفت. این قیام بعدها سرکوب شد و بعد از دستگیری «عرابی پاشا» انگلستان به اشغال نظامی مصر و سودان پرداخت و این اشغال استعماری ۷۰ سال به طول انجامید و سرانجام با کودتای مصر و عقد قرارداد جدیدی میان مصر و انگلستان به پایان رسید. با آن که در سال ۱۹۵۶ در ماجرای ملی شدن کانال سوئز، میرفت که مصر دوباره به اشغال انگلستان و فرانسه درآید اما مقتضیات زمان نقشه انگلستان وفرانسه را نقش برآب کرد و نیروهای بیگانه خاک مصر را برای همیشه ترک نمودند.
حوادث مهم تاريخى
از لحاظ فرهنگى، مصر از نوادر كشورهاى عربى است كه قدمت آثار باستانى آن به 5000 سال قبل برمى گردد. اهرام سه گانه مصر، ظهور و سقوط فراعنه مقارن با ظهور حضرت موسى عليه السلام، تصرف مصربه وسيله امپراتورى عثمانى در سال 933 قمرى، تشكيل حكومت مستقل فاطميان درقرن چهارم كه و به مدت 5 قرن در مصر حكومت كردند، كشمكش هاى اول عثمانى، فرانسه و انگليس بر سر كانال سوئز، تسخير مصر از سوى ناپلئون درسال 1798، افتتاح كانال سوئز در سال 1869، اعلام رژيم جمهورى در سال 1954از سوى ژنرال محمد نجيب، جنگ شش روزه مصر و اسرائيل كه طى آن تمام صحراى سينا و نوار غزه به وسيله اسرائيل اشغال شد، انعقاد پيمان صلح كمپ ديويدبا رژيم اسرائيل و بالاخره، ترور رئيس جمهور اين كشور در سال 1981از حوادث مهم و تاريخى اين كشوربه شمارمى آيند. به ندرت مى توان در جهان، مكانى مناسبتر از خاورميانه و شمال آفريقايافت كه درآن مفيد بودن ديدگاههاى جغرافياى سياسى رابه معرض آزمايش گذاشت. در سالهاى اخير، هيچ نقطه اى بااين وسعت، نتوانسته است به اندازه خاورميانه و شمال آفريقا توجه همراه با نگرانى جهانيان را به خود جلب كند. حال چرا بايد اين منطقه، صحنه اين همه خشونت و تغييرسياسى باشد و چه چيز اعث شده كه اين منطقه، مركز توجه قدرتهاى بزرگ شود؟ به نظر مى رسد از عوامل اصلى اى كه كشورمصر را مهد جنبشهاى اسلامى و ملى كرده است، موقعيت مهم واستراتژيك جغرافيايى و اكولوژيكى اين كشور مى باشد.
رؤسای جمهور مصر
جمال عبدالناصر
ارتشبد انور ساداتجمال عبد الناصر (۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ (میلادی) - ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰) از ۱۹۵۴ تا تاریخ مرگش سال ۱۹۷۰ رهبر مصر بود. جمال عبدالناصر به لحاظ روحیه ناسیونالیستی خود در بین اعراب مشهور میباشد. نهضت پانعربیسم ناصر که بعد از او پایه گذارشد، در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ طرفداران زیادی داشت و هنوز هم بعد از سالها از مرگ او بین اعراب طرفدار دارد.
از اقدامات مهم سیاسی او میتوان به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و توافقنامه کانال سوئز نام برد. جمال عبد الناصر بر اثر سکته قلبی مرد. وی یکی از کسانی بود که نام خلیج فارس را به نام جعلی عربی خواند و دستور داد تا در تمام مدارس و ادارات مصر، از عنوان جعلی «خلیج عربی» استفاده کنند و در نقشههای چاپ آن کشور از این نام مجعول استفاده شود.
محمد انور السادات
محمد انور السادات سیاستمدار و نظامی مصری و برنده جایزه صلح نوبل، سومین رئیس جمهوری مصر بود. وی سمت رئیس جمهوری کشور مصر را از تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۷۰ تا روز به قتل رسیدنش توسط جهاد اسلامی در تاریخ ۶ اکتبر ۱۹۸۱ به عهده داشت.
حسنی مبارک
مُحَمَّد حُسنی سید مُبارَک (زاده ۴ مه ۱۹۲۸) از ۱۴ اکتبر ۱۹۸۱ تا کنون چهارمین رئیس جمهوری جمهوری عربی مصر است. مبارک پس از ترقی در نیروی هوایی مصر تا مقام «نایب رئیس جمهور» بالا رفت و پس از ترور انور سادات در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ به ریاست جمهوری رسید. طبق قانون سال ۱۹۷۱ مصر مبارک کنترل کامل کشور را در عهده دارد و از همین رو به عنوان رئیس جمهور مصر از قدرتمندترین حاکمان منطقه به شمار میرود.
رئیس جمهور آینده مصر

از
البرادعی به جایگزین احتمالی حسنی مبارک نامبرده می شود. او کیست؟ محمد
البرداعي مدير كل سابق آژانس بين المللي انرژي كه به مدت 12سال در اين سمت
فعاليت مي كرد، پس از ترك اين پست روز جمعه 30 بهمن 1388 به مصر بازگشت و
در فرودگاه قاهره مورد استقبال برخي از اعضاي اخوان المسلمين، تعدادي از
جوانان وبلاگ نويس طرفدار تغيير و نيز روشنفكران قرار گرفت. اين عده با در
دست داشتن پلاكاردي خواستار جواب مثبت البرادعي براي نامزدي در انتخابات
رياست جمهوري سال 2011 مصر بودند. دولت مصر پيشتر استقبال رسمي از
البرادعي را ممنوع كرده بود. برخي معتقدند بازگشت البرداعي به مصر
بزرگترين چالش براي محمدحسني مبارك طي 30سال زمامداري وي مي باشد.
البرادعي پيشتر در مصاحبه اي دموكراتيك تر شدن قانون انتخابات در مصر را
پيش شرط حضور در انتخابات رياست جمهوري به عنوان نامزد مستقل اعلام كرده
بود.محمد البرادعي در 17 ژوئن سال 1942 در "قاهره " مصر متولد شد و در سال
2005 برنده جايزه صلح نوبل شد. "مصطفي البرادعي " پدر وي كه وكيل بود به
كانون وكلاي دادگستري مصر رفت و با حكومت "جمال عبدالناصر " رئيسجمهوري
مصر به نزاع پرداخت.
محمد البرادعي راه پدرش را ادامه داد و مدرك خود
را در رشته حقوق، از دانشگاه قاهره در سال 1962 كسب كرد. محمد يكي از 5
فرزند خانوادهاش بود. وي با "آيدا الكاچف " كه گفته ميشود اصالت ايراني
دارد ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج دو فرزند به نامهاي "ليلا " و "مصطفي
" است. ليلا وكيل است و با همسر خود در لندن به سر ميبرد و مصطفي مدير
صوت در يك شبكه تلويزيوني است. وي نيز در لندن زندگي ميكند.محمد البرادعي
در سال 1962 مدرك ليسانس خود را از دانشگاه قاهره در رشته حقوق كسب كرد و
مدرك تحصيلات تكميلي خود (DEA) را در موسسه فارغالتحصيلي مطالعات
بينالمللي "HEI " در ژنو و مدرك دكتري را در رشته حقوق بينالملل در
دانشكده حقوق "نيويورك " در سال 1974 كسب كرد.
شغل ديپلماتيكي وي در
سال 1964 در وزارت امور خارجه مصر آغاز شد. وي در آنجا در مأموريتهاي
دائم مصر در سازمان ملل متحد در نيويورك و ژنو در زمينه موضوعات سياسي،
حقوقي و كنترل سلاح شركت كرد.
از سال 1974 تا 1978 به عنوان مشاور
ويژه در وزارت امور خارجه مصر فعاليت كرد. در سال 1980، وي به عنوان يكي
از مقامهاي ارشد در زمينه برنامه حقوق بينالملل در موسسه آموزش و تحقيق
سازمان ملل متحد فعاليت ميكرد. از سال 1981 تا 1987 به عنوان استاديار
حقوق بينالملل در دانشكده حقوق دانشگاه "نيويورك " تدريس كرد.
در
سال 1984 البرادعي عضو ارشد دبيرخانه آژانس بينالمللي انرژي اتمي شد كه
در آنجا بين سالهاي 1984 تا 1993 به عنوان مشاور حقوقي آژانس و بين سالهاي
1993 تا 1997 به عنوان دستيار مديركل روابط خارجه فعاليت كرد. البرادعي
همچنين يكي از اعضاي "انجمن حقوق بينالملل " و "جامعه آمريكايي حقوق
بينالملل " است. وي از سال 1997 تا 2009 مدير کل آژانس بين المللي انرژي
اتمي بوده که در سال 2005 نيز برنده جايزه صلح نوبل شده است.انتخابات
رياست جمهوري سال 2011 در مصر از آن رو اهميت دارد كه به احتمال زياد
سرنوشت جانشين مبارك را تعيين خواهد كرد.

دکتر ابراهیم متقی
هرگاه ساختار نظام بین الملل با تغییر ودگرگونی روبه رو شود، طبیعی است که نشانه های امنیتی بین المللی نیز با تغییراتی همراه خواهد شد. دردوران جنگ سرد، اصلی ترین ابزارهای امنیت ساز را قدرت نظامی تشکیل می داد. هم اکنون می توان نشانه های متنوعی را ملاحظه کرد که به موجب آن مطلوبیت وهمچنین کارآمدی «قدرت نظامی» برای امنیت سازی منطقه ای و بین المللی کاهش یافته است. زمانی که آمریکایی ها به رغم قدرت نظامی گسترده خود نتوانستند موضوعات امنیتی عراق پس از اشغال را بازسازی وترمیم کنند، مطلوبیت وهمچنین کارآمدی قدرت نظامی در امنیت بین الملل بیش از گذشته با چالش روبه رو شد. هم اکنون موضوعات متنوع امنیتی در روابط سیاسی کشورهای مختلف مورد پیگیری قرار می¬گیرد اما شواهد نشان می دهد که بازیگران منطقه ای و قدرت های بزرگ نمی توانند از ابزارهای نظامی برای حل مشکلات امنیتی ایجاد شده استفاده کنند؛ بنابراین نظامی گری رابطه مستقیم و تعیین کننده خود با مدیریت امنیت منطقه ای و بین المللی را از دست داده است.

وی براین اعتقاد است که امنیت دارای ماهیت وجهت گیری روانی است. به عبارت دیگر، نشانه های امنیت بین الملل را می توان در کنترل فضای روانی بازیگران داخلی و بین المللی دانست
.برخی دیگر از نظریه پردازان روابط بین الملل همانند « جسی ماتیوز» نگرش دیگری را براساس برجسته سازی موضوعات قومیتی، زیست محیطی وهمچنین فرهنگی ارائه کرده اند؛ به این ترتیب، شاخص های زیست محیطی به همراه تحولات ژئوپلتیک و « تغییرات دموگرافیک» را می توان در زمره موضوعات امنیتی دانست. حتی «ساموئل هانتینگتون» در مطالعات خود به این جمع بندی رسیده است که اکثر ستیزش های منطقه ای و بین الملل در مکان هایی انجام گرفته است که در آن می توان نشانه هایی از تغییرات اجتماعی ، فرهنگی و جمعیتی را ملاحظه کرد. وی بین کنترل فرهنگ، کنترل جمعیت و همچنین امنیت سازی منطقه ای و بین الملل رابطه ای مستقیم برقرار کرده است
.«
آندره لینکلتر» در زمره پیروان مکتب انتقادی برای امنیت سازی قرارداد. وی مخالف متمایز سازی جوامع و نظام های سیاسی است. به عبارت دیگر، نگرش «لینکلتر» در نقطه مقابل «ژاک دریدا» قرار دارد. وی که در زمره نظریه پردازان پست مدرن است، عامل اصلی امنیت ونـاامنـی را « سرشت درون گرایانه» (inclusive)متفاوت جوامع و گروه های سیاسی مختلف می داند. «لینکلتر» براین اعتقاد است که باید رویکردهای سیاسی و سیاست بین¬الملل از فضای «خودی- بیگانه» و « درونی- بیرونی» خارج شود.هرگاه بتوان نیروهای مختلف در سیاست بین¬الملل را براساس «حیات اخلاقی» به یکدیگر گره زد، در آن شرایط امکان امنیت سازی فراهم می شود زیرا وی براین اعتقاد است که امنیت کشورها تحت تأثیر عوامل و مؤلفه های درونی آنان قرار دارد، درحالی که رئالیستها بر این اعتقاد بودند که تهدیدات ماهیت بیرونی داشته و باید در فضای برون گرایانه
(Exclusive) به امنیت سازی مبادرت کرد. هریک از رهیافتهای جدید روابط بین الملل تلاش دارند تا امنیت سازی را براساس شکلی خاص از سیاست بین الملل سازماندهی و پیگیری کنند.دراین مقاله تلاش خواهد شد رهیافت های جدید امنیت بین الملل که مربوط به دوران بعد از جنگ سرد است، به گونه گذرا، مورد بررسی قرار گیرد. این امر در شرایطی سازماندهی می شود که امکان تطبیق بحران ه ای موجود با تئوری های جدید بین المللی وجود داشته باشد
.1.
تبیین رهیافت انتقادی در امنیت بین المللمطالعات امنیتی رئالیستی عوامل ساختاری را مرجع تعیین کننده رفتار کشورها می داند، در حالی که
«رهیافت انتقادی» معتقد است که اندیشه ها وتعاملات میان آنها، نیروهای محرکه ای هستند که جهان را شکل می بخشند. آنان معتقدند جهانی که ما در آن وجود داریم، چیزی نیست که خود را به انسان ها تحمیل کرده باشد، بلکه این انسان ها و اندیشه ها هستند که جهان را می سازند. بنابراین لازم است که امنیت سازی را از طریق قالب های ادراکی مشترک و همچنین هنجارهای همگون سازماندهی کرد.نظریه پردازان مکتب انتقادی در زمره گروه هایی محسوب می شوند که دارای رویکرد بین رشته ای بوده و در نتیجه تلاش دارند تا قدرت نظامی و محوریت دولت در روابط بین الملل را با موضوعات دیگری همانند هنجارهای اجتماعی وانگاره های اخلافی – فلسفی هماهنگ کنند
.مطالعات امنیتی- انتقادی با بذل توجه به دو مفهوم گسترش و توسعه( درمفهوم امنیت)،تمرکز بیشتر خود بر مفهوم گسترش را به معنای اضافه کردن مسائل غیر نظامی به دستورالعمل امنیت در نظر گرفته است
.اکنون نیز تحولات جهانی به شیوه ای مشابه، نیاز به ارائه تعریف گسترده تری از امنیت ملی را مطرح ساخته و مسئله منابع محیط زیست و جمعیت را در خود منظور می سازد. به این ترتیب نظریه پردازان مکتب انتقادی را می توان اصلی ترین نحله فکری دانست که طی سال های گذشته به نقد سیاست امنیتی آمریکا درعراق می پردازند
.آنان براین اعتقادند که بدون وجود زمینه های تعامل بینا ذهنی، نمی توان درجنگ های نظامی به پیروزی رسید نیروهای نظامی به تنهایی عامل شکنندگی امنیت بین الملل محسوب می شود، به این ترتیب، توانایی جامعه برای تداوم بخشیدن به ویژگی های سیاسی وفرهنگی، ضامن امنیت ملی به شمار می آید
.این تداوم، بخشی براساس برداشت سنتی از امنیت، با سرکوب داخلی یا دفاع نظامی خارج قابل حصول است اما با توجه به تغییرنگرش ها در برداشت سنتی از امنیت، این مسئله با مشروعیت کارآمدی سیاسی واقتصادی به عنوان رویکرد نرم افزار امنیتی ارتباط تنگاتنگی برقرار ساخته است
.نظریه پردازان امنیت انتقادی ضمن تردید در موفقیت الگوهای سنتی در به کارگیری نیروهای نظامی برای امنیت سازی در حوزه داخلی، منطقه ای و بین المللی براین اعتقاد هستند که هماهنگ سازی نگرش ها از طریق « اجتماع اخلاقی» عامل اصلی امنیت سازی محسوب می شود
.2.
رویکرد نئورئالیسم و رابطه آن با بحران های منطقه ایبه موازات نظریات ارائه شده در رهیافت انتقادی، رویکرد دیگری نیز ایجاد شده که دارای نشانه های افراطی، رادیکال وتعارضی است نئورئالیسم تهاجمی در زمره این رویکردها قرار دارد
.هریک از دیدگاه های واقع گرایی ساختار گرا در مورد شیوه و روش ایجاد امنیت با بهره گیری از توانمندی های سخت افزاری و نرم افزاری راهکار متفاوتی را تجویز می کنند. در دیدگاه « واقع گرایی تهاجمی»، ایجاد هژمونی به عنوان روشی مناسب برقرار امنیت مورد تأکید قرار دارد، در حالی که تمرکز دیدگاه « واقع گرایی تدافعی» برایجاد موازنه قوا معطوف است
.درآنچه در سیاست دولت بوش مشاهده می شود، می توان نشانه های رهیافت نئورئالیستی در امنیت بین الملل را ملاحظه کرد به طور کلی، محافظه کاران آمریکایی در حوزه رئالیسم قرار دارند، در حالی که محافظه کاران جدید دارای نگرش تهاجمی تر بوده و تلاش دارند تا امنیت آمریکا را از طریق اقدامات پیش دستانه تأمین کنند
.تحلیل شرایط فعلی مبین این واقعیت است که از میان گزینه های موجود( قدرت های درجه دوم) بعید است کشوری بتواند به هژمون تبدیل شده و دارای سلطه جهانی شود. بنابر این«موازنه قدرت» بدیلی ا ست که می توان با استفاده از آن امنیت را برقرار کرد. از سوی دیگر، در مقطع کنونی، درعرصه بین الملل، نظام تک قطبی یک جانبه گرا حاکم است که در آن برقراری «موازنه سخت سنتی» علیه تنها ابرقدرت امکان پذیر نیست. درچنین بستری به عقیده برخی صاحب نظران، راهکار وجود فرا روی قدرت های دیگر، کار ببست « موازنه نرم» است
.حتی می توان نظریه پردازانی را مورد ملاحظه قرار داد که موازنه نرم
(Soft Balancing) را راهکاری برای محدود سازی مداخلات نظامی و رفتاری استراتژیک آمریکا می دانند. درعین حال نظریه پردازان رئالیسم تهاجی تلاش دارند تا موفقیت آمریکا را از طریق اقداماتی همانند یکجانبه گرایی، قدرت گرایی، امنیت سازی وهمچنین کاربرد قدرت تنظیم کنند. افرادی همانند کنث والتزیر این اعتقادند که برای امنیت سازی نیازمند به فکر خلاق و «اقدامات ابتکاری» است.تحقق این امر از طریق شناخت تهدیدات بالقوه امکان پذیر است. نئورئالیست ها تمایل چندانی به پیگیری موضوعات امنیت ملی و بین المللی از طریق بازدارندگی ندارند؛ آنان بر ضرورت غلبه بر بازدارندگی از طریق کاربرد نیروی نظامی تأکید دارند
.3.
رویکرد نئولیبرالیسم وامنیت بین الملل
رهیافت نئولیبرال از درون اندیشه های رئالیستی شکل گرفته است. به عبارت دیگر نئولیبرال ها تلاش دارند تا امنیت بین الملل را از طریق حداکثر سازی قدرت نهادهای بین المللی به ویژه نهادهای اقتصادی ایجاد کنند. برای تحقق این امر، موازنه نرم به هر تلاش غیرمستقیم و غیرنظامی، برای کاهش توانایی قدرت برتر و افزایش قدرت خود، به منظور کاهش سلطه قدرت برتر، اطلاق می شود
.به نظر «والت»، موازنه نرم شامل هماهنگی آگاهانه اقدامات دیپلماتیک به منظور نیل به نتایجی برخلاف ترجیحات قدرت محسوب می شود؛ نتایجی که بدون حمایت متقابل موازنه کنندگان به دست نمی آید. نئولیبرال ها بر این اعتقادند که نباید برای حل هر گونه بحران ومخاطره امنیتی از ابزارهای نظامی استفاده کرد
.به طور کلی، هم اکنون نئولیبرال های آمریکایی همانند « جوزف نای» در زمره اصلی ترین منتقدان حمله نظامی آمریکا به عراق هستند. آنان براین اعتقادند که آمریکا نه تنها به منافع استراتژیک خود نایل نشده بلکه حداقل های لازم را برای اعتبار استراتژیک از دست داده است
.در این روند، موازنه نرم دارای دو شکل درونی وبیرونی است؛ در شکل بیرونی بر تلاش های دیپلماتیک در نهادهای بین المللی تأکید می شود، درحالی که در شکل درونی به بسیج منابع داخلی و نیز تلاش های سیاسی، اقتصادی و نظامی یک دولت با هدف افزایش توانایی اش جهت مقابله با تهدیدات مطرح شده از سوی قدرت برتر، تأکید می شود
.«
جوزف نای» بر این اعتقاد است که محافظه کاران آمریکایی به جای بهره گیری از «قدرت نرم» درعراق مبادرت به استفاده از قدرت سخت کرده و در نتیجه آن به «فرایندهای بیرونی» برای امنیت سازی بیش از ضرورت های داخلی توجه داشته اند. علت اصلی مخالفت جامعه آمریکا با حمله آن کشور به عراق را می توان ناشی از عدم به کارگیری الگوهای روانی در ساختار اجتماعی دانست. از سوی دیگر، آنان بر ضرورت موازنه گرایی به جای یکجانبه گرایی تأکید دارند.موازنه می تواند ماهیت درونی یا بیرونی داشته باشد. هدف از موازنه درونی، توسعه و تقویت موقعیت خود و نیز کار بست شیوه های منظم و غیر منظم به منظورتقلیل دادن سطح نفوذ قدرت برتر است و شامل هر کوششی جهت ارتقای توانایی های خود برای منحرف کردن قدرت برتر از مسیر اصلی پیگیری اهدافش می شود. برای مثال، تلاش کشورهای رقیب ایالات متحده برای دستیابی به فناوری های سطح بالا یا ضربه زدن به واشنگتن از طریق جنگ نرم و جنگ های رایانه ای یا دستیابی به فناوری نظامی غیر متعارف دراین چهارچوب قرار می گیرند
.هر گونه «موازنه درونی» می تواند زمینه های لازم برای افزایش حمایت گروه های سیاسی درحالی که «موازنه بیرونی» نیز قادر است بین منافع آمریکا و همچنین سایر بازیگران بین المللی پیوند و هماهنگی ایجاد کند. بدون چنین نشانه هایی، قدرت سازی در ساختارنظام بین الملل و در برخورد با بحران های منطقه ای و بین المللی کار دشواری است
.یکی دیگر از سازو کارهای موازنه نرم، در زمره ساز وکارهای مقید سازی قدرت برتر، نهادها و سازمان های بین المللی قرار دارد. روندها، هنجارها و قوانین حاکم بر نهادهای بین المللی، امکان اقدام متقابل را برای همه دولت های عضو فراهم آورده و منافع همکاری را به طور یکسان توزیع می کند. این سازمان ها به اقدامات دولت ها مشروعیت می بخشند
.امنیت سازی براساس رویکرد « موازنه نرم» را می توان در زمره اهداف نظریه پردازان انتقادی از سیاست خارجی آمریکا دانست. به عبارت دیگر می توان در رویکرد تبلیغاتی برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا همانند« باراک اوباما» و «هیلاری کلینتون» قالب های تبلیغاتی را براساس رهیافتهای نئولیبرال مورد ملاحظه قرار داد
.آنان بر ضرورت ارتقای فرهنگ و ارزش های سیاسی آمریکا درنظام بین المللی تأکید دارند. قدرت نرم درهر کشور از 3 منبع نشأت می گرد؛ فرهنگ ( بخش هایی که برای دیگران جذب است)، ارزش های سیاسی( زمانی که در داخل و خارج مطابق انتظار باشد) و سیاست های خارجی( زمانی که مشروع و اخلاقی تلقی می شود
).زمامدارانی که خود را با رهیافت های نئولیبرال هماهنگی سازند، تلاش دارند تا نظم بین المللی را ازطریق همکاری های متنوع پیگیری کنند. به عبارت دیگر، می توان نشانه هایی را ملاحظه کرد مبنی بر اینکه از یک سو میزان مداخلات آمریکا کاهش یافته و از طرف دیگر، مطلوبیت های امنیتی آن افزایش خواهد یافت. بسیاری از متفکران از جمله جوزف نای، مفهوم قدرت نرم و قدرت اطلاعاتی را به مثابه جزء مهم مؤلفه های قدرت آمریکا تلقی کرده اند
.وی ضمن اذعان به عوامل مهم قدرت آفرینی کشورهها در ابعاد عادی وملموس مانند قدرت نظامی و ظرفیت اقتصادی، به مبانی نامحسوس و غیر اجباری قدرت مانند وابستگی متقابل فراملی و جریان آزاد اطلاعات و بنای اقتصادها براین پایه اشاره می کند. هم اکنون طیف گسترده ای در آمریکا تلاش دارند تا امنیت ملی و بین المللی را در قالب نشانه های نئولیبرال پیگیری کنند
.4.
امنیت سازی از طریق دیپلماسی عمومیاصلی ترین نشانه دیپلماسی عمومی، ارتباطات استراتژیک است که در آن مجموعه ای از موضوعات معمولی بسط می یابد که شباهت بسیاری به مبارزات سیاسی یا تبلیغاتی دارد. در این مبارزات، رویدادها و ارتباطات نمادین به منظور مشخص ساختن موضوعات اساسی یا پیشبرد سیاست مد نظر دولت برنامه ریزی می شوند
.کاربرد تئوری های دیپلماسی عمومی در شرایطی ارتقاء یافت که به موجب آن آمریکایی ها نیاز بیشتری برای ارتباط با گروه ای اجتماعی کشورهای هدف پیدا کرده و تلاش داشتند که علاوه بر قدرت نظامی از ابزارو مولفه¬های دیگر از جمله رسانه ها، ابزارهای ارتباطی و فعالیت های دانشگاهی استفاده کنند. یکی دیگراز ابعاد دیپلماسی عمومی، گسترش روابط پایدار با افراد کلیدی طی سالیان طولانی از طریق اعطای بورسیه، تبادلات فرهنگی- دانشگاهی- آموزشی، برگزاری سمینارها وکنفرانس ها ودسترسی به کانال های ارتباطی است
.این الگوی رفتاری را آمریکایی ها طی سال های گذشته از طریق رسانه های عمومی، نهادهای فرهنگی، مراکز دانشگاهی ومبادلات پردامنه سیاسی- اقتصادی پیگیری کرده اند. برخی تحلیل گران دیپلماسی عمومی بر ضرورت کنترل فرهنگ تأکید دارند
.آنان در زمره گروهاایی قرار گرفته اند که عامل اصلی تعارض امنیتی آمریکا را کم توجهی به موضوعات فرهنگی واجتماعی کشورهای رقیب دانسته اند؛ بنابراین تلاش می شود تا از طریق دیپلماسی عمومی ارتباطات فرهنگی گسترش یابد. هریک از ابعاد دیپلماسی عمومی نقش مهمی در ایجاد تصویری جذاب از یک کشور ایفا می کند؛ همین امر می تواند چشم اندازهای نوید بخشی در زمینه کسب نتایج مطلوب ترسیم کند نهادهای مربوط به دیپلماسی عمومی آمریکا طی سال های دهه 1990 از رشد قابل توجهی برخوردار شد
.در این ارتباط، مادلین آلبرایت تلاش داست تا به جای بهره گیری از ابزارهای نظامی، روندهایی را در دستور کار قرار دهد که مطلوبیت های بیشتری برای آمریکا ایجاد کرده و هزینه های کمتری به وجود آورد.از سوی دیگر« آژانس تبلیغات آمریکایی» نیز دیپلماسی عمومی را این گونه معرفی کرده است:« این دیپلماسی از طریق درک توده های مردم بیگانه، دادن پیام برای آنان، فعالیت به منظور تأثیرگذاری برآنها وتوسعه گفت و گو میان شهروندان ونهادهای آمریکایی از یک سو و نهادهای بیگانه از سوی دیگر، باعث تقویت منافع ملی ایالات متحده است
».اگر چه الگوی رفتاری آمریکا در سازمان دهی نهادهای تبلیغاتی، رسانه ای و فرهنگی موفقیت چندانی نداشته است اما واقعیت های سیاسی موجود بیانگر آن است که نه تنها هزینه های بخش دیپلماسی عمومی آمریکا درحال افزایش است بلکه می توان نشانه هایی را ملاحظه کرد که به موجب آن چنین عرصه ای درحال گسترش است
.درعصر اطلاعات، قدرت نرم
بیش از قدرت سخت( به معنای توانایی نظامی واقتصادی) متقاعد کننده و جاذبه آفرین است. در چنین شرایطی بهره گیری از جریان های اطلاعاتی به منظور انتقال ارزش ها و فرهنگ هر واحد سیاسی و در نتیجه تأمین منافع ملی آن واحد، ضروری به نظر می رسد. اگر بر این امر تأکید داشته باشید که در دوران موجود ابزارهای رسانه ای نقش مؤثری در گسترش ارتباطات کشورهای مختلف ایجاد می کنند، طبیعی است که درچنین شرایطی امکان بهره گیری از نشانه ها و ابزارهای ارتباط بین فرهنگی در قالب تئوری دیپلماسی عمومی از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهد شد.دیپلماسی عمومی، افکار عمومی را هدف قرار می دهد و از لحاظ پیامدهای و نتایج، از همان اهمیت ارتباطات دیپلماتیک پنهان و سنتی بین سران کشورها برخوردار است. اطلاعات نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند و می توان گفت که اطلاعات، قدرت است. اگر قدرت نرم شامل شکل دادن به تصورات دیگر کشورها نیز باشد، دراین صورت، اطلاعات یک منبع مهم قدرت نرم محسوب می شود
.اگر کشورها بتوانند اطلاعات لازم برای تأثیرگذاری منطقه ای را تولید کنند و اگر این گونه اطلاعات در چهارچوب امنیت نرم افزاری سازمان دهی شود، طبیعی است که امکان تأثیرگذاری بر فرهنگ سیاسی وگروه های اجتماعی کشورهای رقیب وجود خواهد داشت. دیپلماسی عمومی نماد مقابله با نهادهایی محسوب می شود که عامل تهدید برای منافع قدرت های بزرگ تلقی می شوند. دیپلماسی عمومی دارای 3 بعد مختلف است؛ بعد اول، عبارت است از ارتباطات روزانه در قالب مطبوعات داخلی وخصوصاً مطبوعات خارجی که چهارچوب و زمینة تصمیمات سیاست داخلی وخارجی را تبیین می کند. هریک از ابعاد سه گانه یاد شده می تواند در روند هنجارسازی سیاسی و امنیتی ایفای نقش کند.استراتزیست های حزب دموکرات آمریکا تلاش دارند تا شکل جدیدی از امنیت را از طریق حداکثر سازی ارتباطات و پیوندهایی بین المللی ایجاد کنند
.نهادهایی که طی سال های گذشته در آمریکا شکل گرفته است را می توان زمینه ساز گسترش دیپلماسی عمومی در حوزة امنیت بین المللی دانست
.شورای علوم دفاعی آمریکا، بعد از حوادث 11 سپتامبر، اعلام کرد:« اصول فعالیت کارآمد رسانه ای، ذخیره ای حیاتی برای امنیت ملی به شمار می رود واین اصول قادرند فرصت های سیاسی بسازند، از شدت خصومت ها و کینه توزی ها ( که می تواند منجر به جنگ شود) بکاهند، درگیری ها را کنترل کنند و به آمریکا اجازه دهند که با خطرات غیر متعارفی که منافع آن را تهدید می کند، تعامل داشته باشد
».زمانی که آمریکایی ها با مخاطرات امنیتی زیادی در عراق روبه رو شده اند، زمینه برای بهره گیری از حوزه دیپلماسی عمومی درسایر حوزه های جغرافیایی نیز فراهم شده است. دیپلماسی عمومی در روابط بین الملل دارای سابقه محدودی است اما به دلیل کاربرد و مطلوبیت اجرایی، اهمیت زیادی در امنیت بین الملل خواهد داشت. جنگ ایدئولوژیک به معنای مبارزه میان دو طرز فکرو روش و شیوه زندگی سیاسی است
.در این نبرد، هدف تضعیف و تخریب ایدئولوژی رقیب از طریق ناکارآمد نشان دادن آن در عرصه هیأت سیاسی – اقتصادیث و نظام سیاسی برآمده از آن است؛ پس با شکست وناکامی ایدئولوژی سیاسی رقیب، زمینه برای جایگزینی آن با ایدئولوژی لیبرالیسم سیاسی – اقتصادی فراهم می شود
.طبعاً می توان راهبردهای مربوط به دیپلماسی عمومی را در زمره نظریات کاربردی امنیت بین الملل در عصر بحران های تصاعد یابنده استراتژیک دانست. هرگاه قطارهای سیاسی با مخاطرات امنیتی روبه رو شوند، طبیعی است که از ابزارها و روندهایی استفاده می کنند که برای آنان هزینه های محدودتری داشته باشد
.تغییر در جهت¬گیری تبلیغاتی در رسانه های آمریکا دارای هزینه محدودی است اما خارج کردن نیروهای نظامی آن کشور از عراق را باید عامل اعتراضات و مخاطرات امنیتی بیشتری برای ساختار حکومتی آمریکا دانست، به همین دلیل است که درعصر موجود و در روند بحران های منطقه ای ضرورت بهره گیری از تئوری های مربوط به « امنیت نرم»، ارتباطات و دیپلماسی عمومی افزایش می یابد.