عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرمایی


از راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟


تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم

یا من به کنار افتم یا تو به میان آیی


هر جا که تو را بینم دست من و زلف تو

دانی که قلم نبود بر عاشق سودایی

 

در دوستیت شهری گشتند مرا دشمن

بر من که کند رحمت؟ گر هم تو نبخشایی

 

زین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کس

نه دسترسی بر تو نه بی تو شکیبایی